جُلگه سرزمین پست و همواری است که از آبرفت رودها به وجود آمدهاست و به دریا یا دریاچهای دائمی ختم میشود.[۱]
به زمین مسطح و نسبتاً همواری میگویند که معمولاً بلندای کمی داشته باشد. اینگونه زمینها به روشهای گوناگون پدید میآیند که هر کدام بر حسب مورد نامگذاری میشوند، مانند جلگه آبرفتی و جلگه ساحلی و همچنین مسیله.
گیاه طبیعی بیشتر جلگههای معتدله علف است که به آن علفزار میگویند. معمولاً به جلگههای خشک و کمگیاهتر دشت هم میگویند.
از جلگههای اصلی ایران میتوان از جلگه خوزستان، جلگه مازندران، جلگه کرمانشاه، جلگه اصفهان، جلگه شیراز، جلگه گرگان، جلگه پاسارگاد(شهرستان پاسارگاد به مرکزیت سعادت شهر) و جلگه هلیلآباد نام برد. نمونهای از دیگر جلگههای ایران عبارتاند از:
زاگرُس رشتهکوهی در غرب و جنوب ایران است. این رشتهکوه از کرانههای دریاچه وان در کردستان ترکیه آغاز شده و پس از گذشتن از استانهای آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه،همدان، ایلام، اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و لرستان تا استانهای فارس، کرمان و هرمزگان ادامه مییابد. دامنهٔ این رشتهکوه به شمال عراق نیز امتداد دارد.
محتویات [نهفتن]
۱ نام
۲ زمین شناسی
۲.۱ زاگرس مرتفع
۲.۲ زاگرس چین خورده
۳ کوهها
۴ جستارهای وابسته
۵ پانویس
نام[ویرایش]
نام باستانی رشته کوه زاگرس کُر یا کور است: بر طبق اسطوره شناسی سومری کور (کر) اساساً نام یک کوه یا کوههایی بوده، و معمولاً به کوههای زاگرس واقع در شرق سومر اطلاق میگردیده است.[۱] کور همچنین نام دیگر امپراطوری اکد است که از سه هزار سال پیش و قبل از آن بر کل نواحی زاگرس گسترده شده بود.[۲]
بعضی معتقدند ریشه این نام اوستایی است. در زبان اوستایی زاگر Za-G'R' به معنای کوه بزرگ است. اما نظری نیز هست این است که این کلمه از نام مهاجران هندواروپایی ساکن در این منطقه معروف به ساگارتی گرفته شده.[۳]
نام قدیمی این رشتهکوه در زبان فارسی «پاتاق» که نام رشته کوهی معروف در استان کرمانشاه نیز هست بوده و پیش از آن «کهستان» (در عربی «جبال») و «پهله» بود.
واژه «زاگرس» یا «زاگروس» از بیش از هشت دهه پیش و از اواخر دوره قاجار از طریق ترجمه آثار نویسندگان اروپایی (و بعضاً از زبان یونانی) وارد زبان فارسی شده و سپس بر روی نقشه ایران نیز گذاشته شد.
ظاهراً حسن پیرنیا اولین کسی است که واژه زاگرس را در حاشیه صفحه ۲ کتاب خود بنام «تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان» آوردهاست. او خود تاکید نموده که اروپاییها چنین (یعنی زاگرس) نامند.
بعد از نوشته پیرنیا بارها به اشتباه از زاگرس به نام کوه یا دره نام برده شد که برداشت نادرستی است زیرا واژه زاگرس بخش گستردهای از شمال غربی تا جنوب شرقی ایران را با بیش از ۲۴۰ نام از رشته کوه، دشت، دره، رود و شهر و بخش و روستا در استانهای آذربایجان غربی، کردستان،ایلام،کرمانشاه و اصفهان و کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری و خوزستان و بالاخره لرستان را شامل میشود.
واژه زاگرس در هیچ یک از کتابهای تاریخی و جغرافیایی یا مسالک و الممالک و نوشتههای دوره اسلامی نوشته نشدهاست. در لغتنامه دهخدا یا دائرةالمعارف مصاحب نیز نکتهای مهم و اساسی در باره ریشه و اصل واژه زاگرس بیان نشدهاست.
محمد قزوینی در صفحه ۴۸ از جلد ۵ کتاب خود مینویسد: «زاگرس نام یونانی سلسله جبال غربی ایران به خصوص منطقه بختیاری در غرب ایران است.»
در دانشنامه لاروس از زاگرس به کوتاهی بهعنوان نام درهای که نفتخیز است ذکر شدهاست.
در واژه نامه یونانی به آلمانی که سال ۱۸۸۶ در لایپزیگ به چاپ رسیده واژه Zagrio یا Zagros را بهعنوان «کوهی در دوران ماد» به نقل از نوشتههای استرابون و پولیبیوس آوردهاست.
در لغت نامه جغرافیایی Lexique géographique در زیر واژه و عنوان «زاگرو» (زاگرس) آمدهاست:
«رشته کوهی است در آسیا که از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده و ماد را از آشور جدا میکند.»[۴]
رومن گیرشمن باستانشناس فرانسوی در کتابش[۵] زاگرس را نام قبیلهای دانسته و مینویسد:
«حرکت عمومی قبایل ایرانی هنوز به پایان نرسیده بود که قبیله سومی از قبیلههای مهم ایرانی بنام «Zikirtu» یا «ساگارتی» بسوی نواحی شرقی تری رفته و مستقر شدند.»
هرودوت نیز در نوشتههایش[۶] از همین قبیله مادی صحراگرد با نام «ساگارتی» یاد کرده و مینویسد:
«قبیلههای دیگر که صحراگردند از این قرارند: داینها، ماردها، دروپیکها و ساگارتیها»
دیاکونوف نیز در کتاب تاریخ ماد خود[۷] در شرح حمله آشوریها به پارسوا و نفوذ در خاک ماد به استناد کتیبههای خوانده شده مینویسد:
«بطوری که در متن تصریح شده، آخرین نقطه لشکر کشی ظاهراً دژ مادی زاکروتی بود»
به استناد مطالب ذکر شده ریشه واژه زاگرس از زبان مادی یا اوستایی است و یونانیها با افزودن S (س) به آخر آن این واژه را به شکل یونانی مبدل نمودند.
لذا واژه زاگرس (همانند واژه بختیاری) هم نام کوه و دژ و هم ایل، قوم، قبیله و محلی از مادها بودهاست.
نمای اشتران کوه ازالیگودرز
زمین شناسی[ویرایش]
رشته کوههای زاگرس حاصل یک فعالیت تکتونیکی یعنی برخورد دو صفحه تکتونیکی اوراسیا و عربستان هستند. این چین خوردگی متوقف نشده و دگرگونی زمین در غرب ایران و منطقه زاگرس همچنان ادامه دارد. چین خوردگیهای متعدد و وجود گنبدهای نمکی فراوان، زاگرس را به منطقهای نفت خیز تبدیل کرده است.
از نظر زمین شناسی، زاگرس به دو و یا سه بخش مجزا قابل تفکیک است: زاگرس شمالی، زاگرس میانی و زاگرس جنوبی. تفاوت زاگرس شمالی و جنوبی در نوع چین خوردگیها و نیز در نحوه قرارگیری چینها بر روی گنبدهای نمکی است. استان فارس به طور تقریبی جداکننده دو بخش شمالی و جنوبی زاگرس است. در یک تقسیم بندی دیگر، کوههای زاگرس به دو بخش اصلی قابل تفکیک هستند: زاگرس مرتفع و زاگرس چین خورده.
زاگرس مرتفع[ویرایش]
زاگرس مرتفع بخش شمال شرقی رشته کوههای زاگرس و در واقع اولین ردیف از کوههای زاگرس را تشکیل میدهند و به صورت دیوارهای بلند اما با پهنای نسبتاً کم (حداکثر ۸۰ کیلومتر) از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شدهاند. میزان ارتفاع و بارش برف و باران در این بخش از زاگرس زیاد میباشد. مرتفع ترین قلل زاگرس شامل دنا، زردکوه، اشترانکوه و گرین در زاگرس مرتفع قرار دارند[۸].
زاگرس چین خورده[ویرایش]
بخش غربی و جنوبی رشته کوههای زاگرس، با طولی حدود ۱۳۷۵ کیلومتر و عرضی بین ۱۲۰ تا ۲۵۰ کیلومتر، زاگرس چین خورده نامیده میشود. این بخش از زاگرس، همراستا با زاگرس مرتفع، تا خلیج فارس و تنگه هرمز ادامه مییابد. تاقدیسهای بزرگ و کشیده از مشخصههای زاگرس چین خورده هستند[۹][۱۰].
کوهها[ویرایش]
زردکوه، چهارمحال و بختیاری
اشترانکوه، شرق لرستان
قالی کوه ۴۰۲۸ م الیگودرز
دنا بلندترین قله زاگرس
نیمهٔ شمالی رشته کوه زاگرس در دورهٔ ایران باستان محل زندگی مادها بودهاست. بلندترین قلههای این رشته کوه، دنا (۴۴۰۹ متر)، زردکوه بختیاری (۴۲۲۱ متر)، اشتران کوه (۴۱۵۰ متر)، قالی کوه (۴۰۲۸ متر) و بل (۳۹۴۳ متر) هستند.
دنا با ارتفاع ۴۴۰۹ متر بلندترین ارتفاعات زاگرس میباشد و از ۴۴ قله مرتفع بالای ۴۰۰۰ متر تشکیل شدهاست و بیش از ۶۰ کیلومتر طول دارد. از لحاظ موقعیت جغرافیایی، کمی از آن در جنوب استان اصفهان و بخش اعظم آن در شمال شرقی استان کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد. در تمام سال پوشیده از برف بوده و یکی از کم نظیرترین منابع انواع واقسام گیاهان دارویی در دنیاست. این کوه سرچشمهٔ اصلی رود کارون است.
زردکوه بختیاری با ارتفاع ۴۲۲۱ متر در در نزدیکی شهرستان کوهرنگ در استان چهار محال و بختیاری قرار دارد. زردکوه بختیاری در تمام طول سال پوشیده از برف بوده و سرچشمهٔ اصلی رودخانهٔ زایندهرود است.
اشترانکوه با ارتفاع ۴۱۵۰ متر در جنوب شهرستانهای الیگودرز و ازنا بلندترین قله زاگرس میانی است که دارای هشت قله بلند و به هم پیوستهاست که در تمام طول سال پوشیده از برف است. سرچشمه اصلی رود دز و یکی از سرچشمههای کارون و کرخه است.دریاچه گهر نیز در این رشته کوه قرار گرفتهاست.
قالی کوه در جنوب شهرستان الیگودرز قرار دارد نیز با ارتفاع ۴۰۲۸ متر جز قلههای بلند زاگرس محسوب میشود. آبشار آب سفید نیز در این ناحیه از رشته کوه زاگرس قرار دارد منطقه قالی کوه پناهگاه حیوانات وحشی بسیاری است.
از دیگر ارتفاعات مهم زاگرس شمالی میتوان به رشته کوه گرین در حد فاصل استانهای لرستان و همدان اشاره کرد. بیشتر مساحت این رشته کوه در محدوده شهرستان بروجرد و در جنوب غربی تا شمال غربی شهر بروجرد قرار گرفته است، اما با این وجود، گرین با طول بیش از ۱۸۰ کیلومتر، بخش اعظم مساحت شهرستانهای بروجرد، الشتر و نورآباد در استان لرستان، شهرستان نهاوند در استان همدان و نیز بخشهایی از استان کرمانشاهان را فرا گرفته است. قلههای ولاش، چهل نابالغان، سه کوزان، هجده یال و میش پرور با ارتفاع بیش از ۳۴۰۰ متر از بلندترین ارتفاعات رشته کوه گرین هستند[۱۱].
بلندیهای زاگرس حوضه آبخیز رودخانههای زایندهرود، کارون و کرخه و دز را تشکیل میدهد و با توجه به حجم بارش و پایین بودن سطح تبخیر و موقعیت نسبتاً مناسب سازندهای زمینشناختی بخش اعظم آبهای زمینی و زیرزمینی کشور به میزان ۴۵ تا ۵۰ درصد را تأمین میکند.
ده قله مرتفع زاگرس عبارتند از[۱۲]:
رتبه نام کوه شهرستان استان ارتفاع (متر) ناحیه
۱ دنا دنا کهگیلویه و بویراحمد ۴۴۰۹ زاگرس مرکزی
۲ زردکوه کوهرنگ چهارمحال و بختیاری ۴۲۲۱ زاگرس شمال مرکزی
۳ اشترانکوه ازنا،الیگودرز لرستان ۴۱۵۰ زاگرس شمال مرکزی
۴ قالی کوه الیگودرز لرستان ۴۰۲۸ زاگرس مرکزی
۵ کوه گره اقلید فارس ۳۹۹۰ زاگرس جنوب مرکزی
۶ کوه بل اقلید فارس ۳۹۴۳ زاگرس جنوب مرکزی
۷ کوه تمندر الیگودرز لرستان ۳۹۰۰ زاگرس مرکزی
۸ کوه دارابشاه فریدن اصفهان ۳۹۰۰ زاگرس شمال مرکزی
۹ کوه هزار دره لردگان چهارمحال و بختیاری ۳۸۸۰ زاگرس جنوب مرکزی
۱۰ کوه کازینستان الیگودرز لرستان ۳۸۳۶ زاگرس مرکزی
جستارهای وابستهکوه دَماوَند کوهی در شمال ایران است که بلند ترین کوه ایران و خاورمیانه[۱] و بلند ترین قلهٔ آتشفشانی آسـیا است[۶]. این کوه در قسمت مرکزی رشتهکوه البرز در جنوب دریای خزر و در بخش لاریجان شهرستان آمل قرار دارد.[۷] کوه دماوند که از نظر تقسیمات کشوری در استان مازندران قرار دارد، به هنگام صاف و آفتابیبودن هوا، از شهرهای تهران، ورامین و قم و همچنین کرانههای دریای خزر قابل رؤیت است.[۸] کوه دماوند در سیام تیرماه سال ۱۳۸۷ به عنوان نخستین اثر طبیعی ایران در فهرست آثار ملّی ایران ثبت شد.[۹] همچنین کوه دماوند از سال ۱۳۸۱ به عنوان «اثر طبیعی ملّی» در شمار مناطق چهارگانهٔ ارزشمند از نظر حفاظت محیط زیست قرار گرفتهاست.[۱۰]
از دماوند در اساطیر ایران هم یاد شدهاست و شهرتش بیش از هرچیز به این سبب است که ضحاک (پادشاهی ستمگر و اژدهافش) در آن به بند کشیده شدهاست.[۱۱] در آثار ادبی فارسی نیز فراوان به این اسطوره و به طور کلّیتر کوه دماوند اشاره شدهاست.[۱۲] دماوند دارای چشمههای آب گرم لاریجان، اسک و منابع مختلف اندازههای گوناگونی برای ارتفاع کوه دماوند از سطح آبهای آزاد ذکر کردهاند. به نقل از درگاه ملّی آمار ایران، ارتفاع این کوه ۵٬۶۱۰ متر است[۱۴]؛ منابع دیگر، از جمله پایگاه ملّی دادههای علوم زمین ایران و وبگاه رصدخانهٔ زمین ناسا، ارتفاع ۵٬۶۷۰ متر[۱۵][۱] و ۵٬۶۷۱ متر را نیز برای قلّهٔ این کوه ذکر کردهاند. دایرةالمعارف فارسی فهرستی شش موردی از ارتفاعهایی را که برای این قلّه آمدهاست ذکر میکند که از ۵٬۵۴۳ تا ۶٬۴۰۰ متر میرسد.[۲]
ارتفاع نسبی دماوند، که با اندازهگیری ارتفاع قلّه نسبت به پستترین درّهٔ بین این قله و نزدیکترین قلّهٔ مرتفعتر تعیین میشود، ۴۶۶۱ متر است که دماوند را در ردهٔ دوازدهم بلندترین قلّههای دنیا از نظر ارتفاع نسبی قرار میدهد.[۱۶]
فاصله از شهرهای نزدیک
این قلّه در ۶۹ کیلومتری شمال شرقی تهران، ۶۲ کیلومتری غرب آمل و ۲۶ کیلومتری شمال شهر دماوند واقع شدهاست.[۱۷]
رودخانههای پیرامون
رودخانهٔ تینه در شمال، رودخانهٔ هراز در جنوب و شرق و رودخانهٔ دلیچای در غرب این کوه واقع شدهاند.[۱۸]
کوهستان
قلّهٔ دماوند در شرق کوهستان البرز مرکزی (استان مازندران) از رشتهکوه البرز قرار دارد. قلّههای مجاور آن ورارو، سه سنگ، گل زرد، کاعون (کبود) و میانرود است.[۱۹]وانه است.[۱۳] عکسهای ماهوارهای
موقعیّت جغرافیایی کوه البرز در عکسهای ماهوارهای ناسا از دماوند:
در تاریخ ۲۰۰۰/۰۷/۲۷
در تاریخ ۲۰۰۱/۰۵/۲۷
در تاریخ ۲۰۰۱/۰۷/۱۴
در تاریخ ۲۰۰۲/۰۸/۰۹
آب و هوا[ویرایش]
عکس هوایی از قلهٔ دماوند، گرفته شده در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۵. عکس از ناسا.
دما
کمینهٔ دمای هوا در ارتفاعات دماوند تا ۶۰ درجه زیرصفر (در زمستان) و تا یکی-دو درجه زیر صفر (در تابستان) پایین میآید.
باد
سرعت توفان در دماوند گاهی از ۱۵۰ کیلومتر در ساعت میگذرد. سرعت باد در کوهپایهها گاه به هفتاد کیلومتر در ساعت میرسد. بیشتر بادها از غرب و شمال غربی میوزند.
بارندگی
میانگین بارندگی در ارتفاعات دماوند ۱۴۰۰ میلیمتر در سال است و بارش در ارتفاعات معمولاً به صورت برف است.
فشار هوا
فشار هوا در قلّهٔ دماوند نصف فشار هوا در سطح دریا است.
آتشفشان[ویرایش]
فوران گوگرد از نزدیک قلهٔ دماوند
دماوند یک کوه آتشفشانی مطبّق[۲۰]* است[۲۱] که عمدتاً در دوران چهارم زمینشناسی موسوم به دوران هولوسین تشکیل شده و نسبتاً جوان است.[۲۲] فعّالیّتهای آتشفشانی این کوه در حال حاضر محدود به تصعید گازهای گوگردی است.[۲۳] آخرین فعالیتهای آتشفشانی این کوه مربوط به ۳۸۵۰۰ سال قبل بودهاست.[۱۵]
دماوند یک آتشفشان خفته است که امکان فعّال شدن مجدد آن وجود دارد.[۲۴] در برخی از سالها از جمله سال ۱۳۸۶، دود و بخارهایی از قله خارج شد که برخی از شاهدان آن را گواهی بر فعّال شدن این آتشفشان پنداشتند. اما در حقیقت در سالهای پر بارش، با نفوذ آب به درون قله و برخورد سنگهای داغ، جریانی از بخار آب از دهانه قله خارج میشود و چنین به نظر میرسد که فعالیتهای آتشفشانی صورت گرفتهاست.[۲۵]
قطر دهانه این آتشفشان در حدود ۴۰۰ متر است[۲۶][۲۷] که دریاچهای از یخ آن را پوشاندهاست. [۲۵] همچنین نشانههایی از وجود دهانههای قدیمی در پهلوهای جنوبی و شمالی کوه ملاحظه میشود.[۲۵]
نامها و ریشهشناسی[ویرایش]
نام دماوند به دو صورت مشهور دماوند و دنباوند (با زبر یا پیش دال) ضبط شدهاست.[۲۸][۲] حتی در بعضی مآخذ هر دو صورت نام آمدهاست.[۲۹] صورت دیگری که از نام این کوه ضبط شدهاست دباوند است.[۳۰] این کوه را با نامهای کاملاً متفاوت بیکنی و جبل لاجورد نیز ثبت کردهاند.[۳۱] «نام دماوند در تورات آمده و صورت کهن آشوری آن «بیکن» است (ری باستان ۲/۶۴۲)»[۳۲][در کجای تورات]
در مورد دلیل نامگذاری دماوند در فرهنگ معین آمدهاست: «دم (دمه، بخار) + اوند = دماوند؛ دارای دمه و دود و بخار (آتشفشان)»[۳۳]
احمد کسروی دربارهٔ نامگذاری دماوند یا دنباوند نظر کاملاً متفاوتی دارد.[۳۴]*. وی با استدلالهایی نسبتاً پیچیده نامگذاری «نهاوند» و «دماوند» را مرتبط میداند و مینویسد «در زبانهای باستان «نها» بهمعنی پیش و «دما» بهضم دال بهمعنی پشت و دنبال بوده،...»[۳۵] و در مورد «وند» مینویسد:««وندن» در زبانهای باستان ایران بهمعنای «نهادن» بوده[...] یکی از معناهای «نهادن» واقع شدن و ایستادن برجایی است.[...] و ناچار «وندن» نیز همان معنی را داشته و «وند» که ماضی آن است بهمعنی نهاد، برجایی ایستاد (واقعشد) میآمدهاست»[۳۶] او در ادامه نتیجه میگیرد:«پس «نهاوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در پیشرو و «دماوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در دنبال و پشت.[۳۷]
ناصرخسرو قبادیانی بلخی در اوایل سفرنامه خود در باب کوه دماوند آورده است : «میان ری و آمل کوه دماوند است مانند گنبدی که آن را لواسان گویند» . لواسان در زبان پارسی میانه (پهلوی) به معنای تیغه کوهی است که محل طلوع خورشید می باشدصنعت نفت ایران
صنعت نفت ایران مهمترین صنعت این کشور است. در سال 2001 ایران چهارمین تولید کننده نفت خام جهان بود.[۱] طبق برآوردهای مجله نفت و گاز، تا ژانویه ۲۰۱۱، ذخایر قطعی نفت ایران در حدود ۱۳۷ میلیارد بشکه میباشد که حدود ۱۰٪ کل ذخایر جهان است و همچنین ایران دارای ۱۰۴۵ تریلیون فوت مکعب ذخایر گاز طبیعی میباشد که حدود ۱۶٪ از ذخایر کل جهان است..[۲]
امتیاز دارسی[ویرایش]
نوشتار اصلی: امتیاز دارسی
اولین بار در سال ۱۹۰۱م/۱۲۸۰ش امتیاز بهره برداری از نفت ایران به یکی از اتباع انگلیسی به نام دارسی واگذار شد[نیازمند منبع]. این امتیاز که به «قرارداد دارسی» معروف است در اوایل کار از سوی طرفین قرارداد چندان جدی تلقی نشد[نیازمند منبع] و حتی پس از چند سال که از اقدامات بینتیجه اکتشافی آن میگذشت امتیازداران درصدد برآمدند از ادامه کار صرفنظر کنند[نیازمند منبع]. اما بر اثر مساعدت و جسارت برخی از مدیران و مهندسان دارسی، پس از تلاشهای گسترده سرانجام در سال ۱۹۰۸م/ ۱۲۸۷ش در منطقه مسجدسلیمانیکی از چاهها به نفت رسید[نیازمند منبع] و این آغاز تحولی جدید در عرصه سیاسی، اقتصادی ایران و حتی جهان شد[نیازمند منبع]. پس از آن صاحبان امتیاز با قاطعیت بیشتری عملیات اکتشافی خود را ادامه دادند و با کشفیات جدید نفت سرمایهگذاریهای گستردهتری در این باره ضرورت یافت[نیازمند منبع].
نفت ایران هنگامی اهمیت بیشتری پیدا کرد که دولت انگلستان در پی محاسبات کارشناسان اقتصادی–سیاسی این کشور درصدد برآمد به طور مستقیمتری در این پروژه عظیم مشارکت نماید[نیازمند منبع] و آن خرید سهام دارسی بود[نیازمند منبع] این هدف تا جنگ جهانی اول حاصل شد[نیازمند منبع] و پس از آن دولت انگلستان خود مالک بیرقیب منابع نفتی عظیم ایران در بخشهای جنوب و جنوب شرقی شد. از نقش قاطعی که نفت ایران در سراسر دوران جنگ اول جهانی در تأمین انرژی و سوخت لازم جهت ناوگان دریایی انگلستان داشت آگاهی داریم[نیازمند منبع]، به ویژه پس از جنگ اول جهانی بود که انگلستان درصدد برآمد نفوذ خود را در حوزههای نفتی ایران بیش از پیش مستحکمتر سازد و از ورود هر کشور و یا شرکت نفتی خارجی به این مناطق ممانعت به عمل آورد[نیازمند منبع]. با توجه به ثروت عظیمی که از کشف و صدور نفت ایران عاید انگلیس میشد[نیازمند منبع] خیلی زود بر محافل داخلی کشور آشکار شد که قرارداد پیشین دارسی نمیتواند حقوق اقتصادی دولت ایران را تأمین نماید، بنابراین زمزمههایی به وجود آمد تا در مفاد این قرارداد تجدیدنظرهایی صورت بگیرد[نیازمند منبع]. مسئله دیگر به کشورها و شرکتهای نفتی مربوط میشد که با توجه به نتایج اکتشاف دولت انگلیس در حوزههای نفتی ایران، که پس از این با نام شرکت نفت ایران و انگلیس از آن یاد خواهد شد، درصدد برآمده بودند سهمی از این غنایم به دست آورند[نیازمند منبع].
شرکتهای نفتی آمریکایی از جمله این موارد بودند[کدام موارد؟] که، به ویژه از اواخر دوره سلطنت قاجارها در ایران فعالیتهایشان را در این زمینه آغاز کرده بودند[نیازمند منبع]. اما تلاش دولت شوروی در این باره اهمیت بیشتری پیدا کرده بود[نیازمند منبع]. این کشور که در سراسرهای شمالی با ایران هممرز بود در یک روند رقابتآمیز با دولت انگلیس خواهان نفوذ در حوزههای نفتی ایران بود. هرچند هدف اصلی دولت شوروی به دست آوردن امتیاز بهرهبرداری از نفت شمال ایران بود[نیازمند منبع]، اما از طرف دیگر نفوذ و تسلط بلامنازع رقیبش دولت انگلیس را در حوزههای مهم نفتی ایران در جنوب کشور نیز برنمیتابید و پیوسته درصدد بود از دامنه اقتدار این کشور بر آن مناطق بکاهد. بنابراین تا دهه اول سلطنت رضاشاه، افکار عمومی داخلی و خارجی به دلایل عدیده یادشده و غیره درصدد کاستن از شدت تسلط و تملک انگلیس بر منابع نفتی ایران برآمده بودند[نیازمند منبع]. در واقع در پی چنین واکنشهایی بود که رضاشاه درصدد برآمد برای انحراف اذهان عمومی هم که شده باشد، قرارداد اولیه دارسی را بی اعتبار دانسته و ملغی اعلام دارد[نیازمند منبع]. پس از مذاکراتی چند در سال۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳م میان دولت ایران و دولت انگلیس قرارداد دارسی با تغییراتی جزئی و نه چندان با اهمیت بار دیگر تجدید و تمدید شد[نیازمند منبع] و با توجه به اینکه این قرارداد پیش از آنکه آراء معترضین بر قرارداد پیشین دارسی را برآورده سازد به حفظ و استحکام هرچه بیشتر منافع دولت انگلیس معطوف بود[نیازمند منبع]، بنابراین از دید مخالفان، این قرارداد بیش از یک مانور سیاسی – اقتصادی تلقی نشد[نیازمند منبع].
اعتراضهای داخل[ویرایش]
بدین ترتیب از موضع مخالفتآمیز کشورهای ذیعلاقه به نفت ایران نسبت به قرارداد جدید دارسی در سال ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳م که بگذریم اعتراضات و مخالفتهای محافل داخلی در بستر جدیدتری شکل گرفت[نیازمند منبع]. اما با توجه به جوّ سرکوب و خفقانآوری که بر ایران عصر رضاشاه حاکم بود این مخالفتهای داخلی مجال چندانی برای ابراز نیافت. مضافاَ اینکه دولت انگلیس در موازات حکومت رضاشاه با بهرهگیری از یاری مأموران اطلاعاتی بومی و خارجیاش در سرکوب مخالفان داخلی قرارداد تجدیدنظر شده دارسی سود میجست[نیازمند منبع]. بدین ترتیب این روند که بیشتر به نوعی آتش زیر خاکستر شباهت داشت تا پایان سلطنت رضاشاه تداوم یافت و دقیقاَ پس از عزل وی از سلطنت و جانشینی فرزندش محمدرضا پهلویبود که آن خشم درونی نجات یافته از جو خشونتآمیز پیشین به ناگهان شعلهور شد و برنامههای گوناگون حکومت پیشین را به باد انتقاد گرفت که از مهمترین این موارد مخالفت با فعالیت شرکت نفت ایران و انگلیس و غارت ثروت طبیعی کشور توسط دولت انگلستان بود[نیازمند منبع]. با این حال تا هنگامی که نیروهای اشغالگر متفقین و در رأس آنها انگلستان در ایران حضور داشتند مخالفتهای داخلی چندان تزلزلی در فعالیت شرکت نفت ایران و انگلیس در حوزههای نفتی جنوب ایجاد نکرد[نیازمند منبع]، هرچند اعتراضات وجود داشت. از سوی دیگر کشورهای شوروی و آمریکا نیز هر یک به نوعی درصدد رخنه کردن در حوزههای نفتی ایران در بخشهای مختلف کشور برآمدهبودند و به ویژه فعالیتهای گسترده نفتی انگلستان در جنوب ایران را مستمسک ورود خود و شرکتهای نفتیشان در حوزههای دیگر نفتی ایران قرار میدادند و از آنجایی که نفوذ انگلیس در ایران سد راهی عظیم جهت ورود آنها به ایران بود درصدد بودند از هر وسیله ممکن منافع این کشور در ایران را محدود سازند[نیازمند منبع]. این دو کشور برای رسیدن به این هدف حداقل از دو شیوه پیروی کردند که راه اول همان تلاش برای سهیم شدن در دیگر حوزههای نفتی ایران، به استثنای حوزههای نفتی مربوط به شرکت نفت ایران و انگلیس بود. اما از آنجایی که این روش در شرایط تسلط انگلیس و شرکت نفت ایران و انگلیس بر بخشهای مختلف ایران چندان کارآیی نشان نداد از روش دومی بهره گرفتند و آن توسل جستن به نیروهای بومی و ایرانی بود. بیشترین موضعگیریها در قبال مسئله نفت ایران و حوادثی که پیش روی آن قرار داشت در مجلس شورای ملی رخ نمود[نیازمند منبع]؛ هر چند در خارج از مجلس نیز آرایش نیرو و جناحبندیهای متعدد سیاسی، اقتصادی در حال شکلگیری بود که هر یک از جریان سیاسی مورد علاقه خود پیروی میکردند.
پس از سقوط رضاشاه، مجلس شورای ملی از شکل فرمایشی پیشین فاصله گرفتهبود و تا حدّی آزادی عمل داشت[نیازمند منبع]. از جمله دلایل این امر شکسته شدن جوّ دیکتاتورمنشانه پیشین و موضعگیری جدّی کشورهای خارجی علاقهمند در امور سیاسی، اقتصادی ایران در مقابل همدیگر بود. بنابراین هر یک از این کشورها درصدد پیشی گرفتن بر رقیب بودند. از سوی دیگر مجلس شورای ملی پس از سقوط رضاشاه، دیگر فرزند و جانشین وی محمدرضا پهلوی را چندان مهم تلقی نمیکرد[نیازمند منبع] و جایگاه او را به حد فردی که لازم است فقط سلطنت کند، نه حکومت، تنزل داده بود.
بنابراین مهمترین ابزار اعمال سلطه انگلیس در شئون مختلف کشور، یعنی شخص شاه، قدرت در خور توجهی نداشت. به همین دلیل این کشور جهت تحکیم موقعیتش در ایران به قدرتیابی فائقه شاه در مقابل دیگر نیروهای دارای نفوذ و اقتدار داخلی نظیر هیأت دولت و بهویژه مجلس شورای ملی نیاز مبرم احساس میکرد[نیازمند منبع]. اما در مجلس شورای ملی که در واقع مرکز ثقل اصلی تحولات کشور به شمار میرفت و تصمیمات مهم و کلان کشور نظیر مسئله نفت در آن مکان حل و فصل میشد، نمایندگان آرایش یکدستی نداشتند[نیازمند منبع]. گروهی بدون وابستگی به کشورهای خارجی گرایشهای صرف استقلالخواهی و وطنپرستانه را دنبال میکردند. گروهی از سیاستهای شوروی در ایران پشتیبانی میکردند. گروه سوم به سیاست انگلیس گرایش داشتند و از اهداف مختلف سیاسی، اقتصادی این کشور در ایران پشتیبانی مینمودند. با این حال هیچ یک از گروههای سهگانه اخیر برتری قاطعی در مجلس نداشت و در صورت ائتلاف دو گروه بر ضد دیگری آرایش و تعادل نیروها به هم میخورد. غیر از این گروهها عدهای نیز هرچند گرایشهای استقلالخواهی داشتند اما جهت کاستن از نفوذ قدرتهای خارجی بالاخص شوروی و انگلیس بی میل نبودند که پای قدرت دیگری مانند آمریکا نیز به میان کشیده شود تا در فشارهای این دو قدرت بر شئون مختلف کشور اندکی تخفیف حاصل آید. با توجه به موضعگیری هر یک از این جناحها و احزاب در مجلس میشد ارزیابی کرد که ائتلاف گروههای استقلالخواه با طرفداران شوروی و مدافعان تز ورود قدرت ثالث (آمریکا) به ایران، برای مقابله با انگلستان چندان دور از ذهن نمینماید. بدین ترتیب به نظر میرسید ائتلافی، هرچند بدون هماهنگی و نامتعارف، بر ضد انگلستان در عرصه سیاسی – اجتماعی ایران در حال شکلگیری است. در چنین شرایطی بود که به ویژه مجلس شورای ملی طی سالهای۱۳۲۳-۱۳۲۷ قوانینی در جلوگیری از واگذاری امتیازات نفتی به کشورهای خارجی تصویب کرد و در همان حال دولت انگلستان که به درستی بر این باور قرار گرفتهبود که منافع (البته نامشروع) عظیم نفتیاش در جنوب و غرب ایران با خطرهای جدی مواجه شدهاست، درصدد چارهجویی برآمد. قرارداد الحاقی نفت (که اندکی بعد با نام قرارداد گس-گلشائیان هم مشهور شد) مهمترین طرحهای بریتانیا برای حفظ و تحکیم موقعیتش در سرپلهای عظیم نفتی ایران در جنوب و غرب کشور بود.
قرارداد ۱۹۳۳[ویرایش]
قرارداد ۱۹۳۳، یا قرارداد ۱۳۱۲ (خورشیدی)، قراردادی بین دولت ایران و شرکت
نفت ایران و انگلیس بود
که در دوره رضاشاه پس از الغای قرارداد دارسی و عملاً برای تمدید مدت آن قرارداد منعقد شد.
شخص رضاشاه پس از مذاکره با سر جان کدمن، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس، و هور سفیر بریتانیا درایران این قرارداد را قبول کرد و مقامات دولت را
وادار به تصویب آن کرد. مجلس شورای ملی نیز به اتفاق آرا آن را تصویب کرد.
در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع
نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائه صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه میداد.
مدت قرارداد ۶۰ سال تعیین شد.
قانون ملی شدن نفت که در سال ۱۳۲۹ تصویب شد این قرارداد را باطل کرد ولی پس از کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ قرارداد کنسرسیوم جانشین آن شد.
قرارداد گس-گلشائیان[ویرایش]
قرارداد گس-گلشائیان یا «قرارداد الحاقی»، قراردادی است که در تاریخ ۲۶ تیر ۱۳۲۸ بین دولت ایران و نمایندگان شرکت
نفت انگلیس و ایران به
عنوان ضمیمه قرارداد ۱۹۳۳ امضا شد. بر اساس این قرارداد شرکت نفت تعدیلاتی
در مبالغ پرداختی به ایران را میپذیرفت.
نام قرارداد از نام دوتن از مذاکره کنندگان یعنی سر نویل
گس (از
مقامات شرکت) و عباسقلی گلشائیان (وزیر دارائی ایران) گرفته شدهاست.
این قرارداد به تصویب مجلس شورای ملی نرسید و به جای آن قانون
ملی شدن نفت ایران تصویب
شد.
قرارداد کنسرسیوم[ویرایش]
قرارداد کنسرسیوم قراردادی است که پس از کودتای ۲۸ مرداد بین دولت ایران و کنسرسیومی از شرکتهای نفتی بینالمللی برای بهرهبرداری از
منابع نفتی ایران بسته شد.
در این قرارداد که به «قرارداد امینی-پیج» نیز معروف شدهاست برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت به دست
شرکتهای خارجی سپارده شد و ایران به دریافت حقالامتیاز (با نام مبهم «پرداخت
اعلام شده») اکتفا کرد.
این قرارداد براساس اصل کلی پنجاه-پنجاه طرح شد. مذاکره کننده اصلی ایران در مسائل مربوط
به این قرارداد دکتر علی امینی وزیر دارائی کابینه سپهبد زاهدی بود. بر اساس این قرارداد شرکت
نفت ایران و انگلیس ۴۰٪،
شرکتهای آمریکائی نیز ۴۰٪، شرکت شل ۱۴٪ و شرکت فرانسوی ۶٪ در منافع کار سهیم بودند.
در ۲۹ اسفند ۱۳۳۲ خورشیدی اعلام شد تولید نفت خام در ایران در سال ۱۹۵۳ میلادی، ۹/۸۰۰/۰۰۰ بشکه و درآمد ایران از نفت خام ۱۰۰/۰۰۰ لیره بوده است.[۳]
در طول جنگ ایران و عراق[ویرایش]
نوشتارهای وابسته: جنگ نفتکشها
در طول جنگ ایران و عراق میادین و تاسیسات نفتی ایران مورد حمله هوایی ارتش عراق قرار میگرفت. از میان نقاط هدف صنعت نفت ایران برای عراق در طول جنگ تاسیسات نفتی جزیره خارک و پالایشگاه آبادان از اهمیت ویژهای برخوردار بودند. هدف عراق از این حملات قطع صادرات نفت ایران بود، با این حال حتی یک روز نیز صادرات نفت ایران در طول جنگ قطع نگردید.
در نهایت صنعت نفت ایران در طول جنگ ۸ ساله در حدود ۱۰۰۰ کشته، ۹۷۰۰ مجروح و ۱۱۸۰ اسیر را متحمل شد.[۴]
دوره ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی[ویرایش]
دوره ریاستجمهوری خاتمی[ویرایش]
دوره ریاستجمهوری احمدینژاد[ویرایش]
با روی کار آمدن محمود احمدینژاد به عنوان رئیس دولت نهم ایران، شعار آوردن نفت سر سفرههای مردم به اصلیترین شعار این دوره مبدل شد. در خلال دولتهای نهم و دهم ایران، علیرفم اینکه درآمد نفتی ایران با درآمدهای نفتی یکصدسال پیش از آن مقایسه میشد، اما بر اساس بررسی عملکرد اقتصادی محمود احمدینژاد اکثر شاخصهای اقتصادی تنزل پیدا کردند و میزان فقر در ملّت ایران افزایش یافت.[۵]
دوره ریاستجمهوری روحانی[ویرایش]
سرمایهگذاری[ویرایش]
قبل از انقلاب اسلامی ایران ۲۵ قرارداد برای اکتشاف و بهرهبرداری از منابع نفت و گاز ایران به امضا رسید که چهار قرارداد به صورت امتیازی، ۱۱ قرارداد به صورت مشارکت در تولید و سود و ۹ قرارداد به صورت خدماتی همراه با ریسک بودهاست. اما پس از انقلاب تمام قراردادهای امضا شده از نوع خدماتی بیع متقابل بودهاست. تا قبل از تعریف کردن قراردادهای بیع متقابل در سال ۱۳۷۵، هیچ نوع قرارداد توسعهای در صنعت نفت ایران وجود نداشت. تنها مشارکت خارجیها حضور پیمانکارانی بود که با منابع مالی از داخل کشور اقدام به فعالیت میکردند. که به دلیل هزینههای هنگفت استخراج و بهرهبرداری از منابع هیدروکربنی، هیچگاه منابع مالی داخلی کفایت این امر را نمیکرده و توسعه میادین نفت و گاز به کندی انجام میگرفت. اولین قرارداد بیع متقابل صنعت نفت ایران در سال ۱۹۹۵ با شرکت نفتی توتال فرانسه برای توسعه میدان سیری انجام گرفت.[۶] با روی کار آمدن نهمین دولت ایران و تصمیم جدی بر از سرگیری برنامه هستهای ایران و تقابل کشورهای غربی با این تصمیم، سرمایهگذاری خارجی در بخش صنعت نفت ایران کاهش یافت. تحریمهای شورای امنیت علیه ایران و واکنشهای احتمالی از جانب مقامات ایران از دلایلی است که موجب میشود سرمایهگذاران خارجی تمایل به سرمایهگذاریهای کلان در این زمینه نداشته باشند.[۷][۸]
تولید[ویرایش]
در پایان سال ۲۰۰۸ میزان تولید نفت ایران ۴٬۳۲۵٬۰۰۰ بشکه برآورد شدهاست. همچنین تولید گاز ایران در همین زمان میزان تولید گاز نیز ۱۱۶٫۳ میلیارد متر مکعب میباشد.[۹] در سال ۱۳۸۹ تولید نفت و گاز در ایران ارزشی بالغ بر ۲۱۷ میلیارد دلار در بر داشتهاست.[۱۰]
فروش و صادرات[ویرایش]
میزان صادرات نفت ایران در سال ۲۰۱۱ به تفکیکخریداران نفت
در دهه ۱۳۵۰ با افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی، درآمد نفتی ایران نیز به طرز بیسابقهای افزایش یافت. در پی وقوع انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ایران و عراق، زیرساختهای نفت ایران دچار آسیبهای بسیاری شد که کاهش تولید و صادرات را در پی داشت. همزمان با آغاز دهه ۱۳۷۰ و برطرف شدن عمده مشکلات بوجود آمده، درآمدهای حاصل از فروش نفت رو به افزایش گذاشت. سال ۱۳۷۲ سالی بود که سهم درآمدهای نفتی در بودجه سالانه به اوج خود در بعد از انقلاب رسید. اما در پی کاهش بهای جهانی نفت در سالهای آتی این دهه بود که فروش نفت ایران منفعت گذشته را به همراه نداشت. در دهه ۱۳۸۰ وابستگی دولتها به درآمدهای نفتی بیش از گذشته ادامه یافت.[۱۱]
از زمان عضویت ایران در اوپک، قیمت فروش نفت خام این کشور اغلب موارد کمی کمتر از میانگین قیمت سبد نفتی اوپک بودهاست.[۱۲]
بنابر آمار سال ۲۰۰۷، ایران چهارمین صادرکننده عمده نفت در جهان نامیده میشود. در این سال به طور متوسط ۲٫۴۵ میلیون بشکه نفت در روز از ایران صادر شده که ۶۰ درصد آن به کشورهای واقع در شرق کانال سوئز، ۳۲ درصد به کشورهای اروپایی و مابقی به آفریقا صادر شدهاست. اصلیترین محصولات صادراتی صنعت نفت ایران را نفت موتور، نفت صنعتی، گریس، ژلهای نفتی، متانول و قیر بودهاست.[۱۳]
صادرات نفت ایران در طول سال ۲۰۱۲ در روندی تقریباً ثابت با کاهش روبرو شد. به طوری که این صادرات در ماه سپتامبر این سال به ۸۶۰٬۰۰۰ بشکه در روز رسید. این کاهش متاثر از عوامل متعددی نظیر تحریم خرید نفت ایران، ممانعت از بیمه نفتکشهای ایرانی، تحریم بانکهای ایرانی که مانع پرداخت پول نفت خریداری شده از جانب مشتریان میشود و ... میباشد.[۱۴] در این مدت ایران سعی داشته با انجام اقداماتی، برخی از این تحریمها را خنثی نماید که تا حدودی موثر واقع شده است.[۱۵] از جمله این اقدامات میتوان به متنوع کردن خریداران نفت ایران و واگذاری فروش نفت به بخش خصوصی و تنوع بخشیدن به شیوههای کسب درآمد حاصل از فروش نفت اشاره کرد.[۱۶]
درآمد[ویرایش]
درآمد نفتی ایران (۲۰۰۶-۲۰۱۰)[۱۷] |
|
سال |
درآمد نفتی (دلار) |
۲۰۰۶ |
۵۷٫۶۱۹٫۰۰۰٫۰۰۰ |
۲۰۰۷ |
۶۶٫۲۱۴٫۰۰۰٫۰۰۰ |
۲۰۰۸ |
۸۷٫۰۵۰٫۰۰۰٫۰۰۰ |
۲۰۰۹ |
۵۶٫۳۴۲٫۰۰۰٫۰۰۰ |
۲۰۱۰ |
۷۱٫۵۷۱٫۰۰۰٫۰۰۰ |
اگر درآدمهای نفتی ایران بر حسب طلا محاسبه شود، دراشح پخ پردرآمدترین سال فروش نفت ایران نام میگیرد و سال ۱۳۶۴ کمدرآمدترین. در بین دولتهای مستقر شده در حکومت جمهوری اسلامی ایران، پردرآمدترین دولتها، دولتهای نهم و دهم میباشند و کمدرآمدترین آنها دولتهای سوم و چهارم ایران.[۱۸]