حقیقت آن است که وقتی تصمیم گرفتم این موضوع را در قرآن بررسی کنم ترس و دلهره سراپای وجودم را فراگرفت؛ چه آن که نمی دانستم آیا می توان با قرآن نیز مثل هر کتاب دیگری که از گذشته اسلامی درخشان ما به عنوان میراث فرهنگی به ما رسیده برخورد کرد یا نه؛ زیرا قرآن کتابی نیست که از جانب شخص خاصی تألیف و تدوین شده باشد، «بلکه نیست جز وحی است که وحی شود، آن فرشته نیرومند به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرا آموخت؛ آن توانمند که راست بایستاد، و خود در افق اعلی بود.» لیکن با وجود این، قرآن میراث بزرگ اسلامی و قانونی است که تا ابد قدم های ما مسلمانان را در مسیر هستی رهنمون می شود. قرآن کتابی است که ویژگی ها، عادات، و وجودمان را حفظ کرده است؛ چه آن که رحمتی است برای جهانیان. اما نسبت به عرب، اگر قرآن نبود، زبان ارجمند عربی به دست فراموشی سپرده و نابود می شد. چنان که زبان های دیگر غیر عربی که ناطقان به آنها آن گاه که مورد هجوم، فشار و ظلم ملت های دیگر قرار گرفتند نابود شدند.
به علاوه اگر قرآن نبود، عرب از ظلمت جاهلیت به نور اسلام هدایت نمی شد.
چیزی که به من جرئت بخشید تا در این موضوع به پژوهش بپردازم آن که پیشتر درباره ویژگی های جانوران نوپیدا در قرآن کریم مطلب نوشتم، اما احدی به من اعتراض نکرد و بر تعاملم با قرآن کریم خرده نگرفت که پژوهش تو بر این مبنا استوار شده که قرآن میراثی علمی است؛ مضافا بر این که دانشجویی از دانشکده ریاض پژوهشی را برای اخذ دانشنامه کارشناسی ارشد تقدیم داشت که موضوع آن حیوانات در قرآن کریم بود.
مسئله دیگر که مرا از پژوهش در این موضوع باز می داشت آن که دوست داشتم کسی که متخصص گیاه شناسی است چنین پژوهشی را عهده دار شود و در عمل نیز آن را به برخی دوستانم از دانشمندان گیاه شناسی عراقی پیشنهاد کردم، اما متأسفانه علاقه ای به این کار در آنان ندیدم.
اکنون که عنوان همایش ما «کشاورزی و خاک در میراث علمی عربی» است، این پژوهش ناقابل را تقدیم می دارم؛ با تأکید بر بعد کشاورزی در گیاهانی که در قرآن آمده اند.
بیشترین یادکرد قرآن از گیاهان، به گیاهان زراعی اقتصادی اختصاص دارد، نه گیاهان صرف. به تعبیر دیگر، آنچه از اسامی نباتات به طور کلی یافته ام اختصاص به نباتات زراعی فراوری شده دارد که انسان آن را به واسطه کاشت و داشت به دست می آورد و در راه آن کوشش می کند.
اگر چه در قرآن، مواردی است که در آنها اسامی گیاهانی وارد شده که نباتات غیرزراعی هستند، مانند گیاهان زینتی: روح و ریحان؛ گیاهان سایه دار: «و دانیة علیهم ظلالها» یا آن که بدان مثل زده می شود بر کوچکی حجم بذرهایش، مثل «حبةٍ من خردل» یا نباتات نگون بختی که جهنمیان آن را خوراک خود می سازند، مثل «شجرة الزقوم» که در جحیم می روید، و لیکن اعم و بیشتر گیاهان یاد شده در قرآن همان گیاهان زراعی هستند.
اشاره به گیاهان زراعی در قرآن، تنها محدود به یاد کرد اسم گیاه نیست، بلکه در بیشتر اوقات به محصول آن ها همچون «سنبله»، «حبّ»، «فاکهة»، «ثمرات» و گاه نیز به اجزای گیاه اشاره شده است، مثل «جذع»، «فرع»، «زهرة»، «وردة»، «لیف»، و «ورق». چنان که اشاراتی به گیاه به صورت عام نیز صورت پذیرفته، مثل «زرع»، «نبت»، «حرث»، و «قطوف»؛ علاوه بر اشارات زیادی که به عملیات کشاورزی صورت گرفته است، مثل « استزراع»، « انبات»، « تلقیح»، «حصاد»، و «سَقْی».
در جدول زیر شرح و تفصیل این اشارات بیان شده است:
تعداد سوره هایی که به طرق مختلف از گیاهان یاد کرده اند: 54 سوره ؛
تعداد آیاتی که در آن ها به صراحت از گیاه سخن رفته است: 137 آیه ؛
تعداد یادکرد «گیاهان» بدون عنوان (با تکرار): 60 ؛
تعداد یادکرد اجزای گیاهان (با تکرار): 35 ؛
تعداد یادکرد محصولات و فراورده های گیاهی (با تکرار): 37 ؛
تعداد اشاره به عملیات کشاورزی (با تکرار): 16 ؛
تعداد اشاراتی که ارتباطی به کشاورزی دارند: 17 ؛
گیاهانی که به اسم در قرآن از آن ها یاد شده عبارتند از:
نخیل: به تکرار (27 بار)، از آن و برخی فراورده ها و اجزای آن چون «نوی»، «رطب»، «جذع»، «طلع»، و «مسدّ» در قرآن یاد شده است؛ چه آن که نخل، درخت عرب و اهل بهشت است.
اعناب: 9 بار ؛
زیتون: 7 بار ؛
رمان: 3 بار ؛
گندم و فراورده هایش (فوم، سنبل، حصید و خبز): 9 بار
قثائیات (قثاء، یقطین): 2 بار ؛
بقولیات (بقل، عدس): 2 بار ؛
سدر: 5 بار ؛
خردل: 2 بار ؛
أبّ: 1 بار ؛
اَثْل: 1 بار.
از گیاهانی چون «بصل»، «تین»، «ریحان»، «کافور» و «ظلْح» فقط یک بار در قرآن یاد شده است.
چنان که به دو گیاه غیر معروف و مشخص نیز در قرآن اشاره شده است:
«[ای آدم و ای حوا] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید بود.»
«درخت» در اینجا اسم عام است و ما از آن به « شجره آدم» یاد می کنیم و مفسران بر نوع آن اتفاق نظر ندارند و در تحدید آن چیزهایی را از باب مثال گفته اند: سنبله، کرمه، تین، کافور و...
این درخت نیز نزد مفسران شناخته شده نیست.
گیاه دیگری که در عنوان آن اختلاف شده «فوم» است. برخی گفته اند که فوم، همان گندم و نان در زبان بنی هاشم و عنوان قدیمی حنطه (گندم) است.
اما گیاه، «فوم» گیاهی معمولی است و در آن حرف «ث» به «ف» تبدیل شده (ثوم) و شاید این صحیح تر باشد؛ چه آن که به «بصل»؛ یعنی پیاز و گیاهان زراعی نزدیک است.
جدولی که در پایان این نوشتار آمده، محل ذکر اسامی گیاهان و اجزاء و فراورده های گیاهی را در قرآن به ما نشان می دهد.
برخی ملاحظات دیگر
1 ـ قرآن کریم به پدیده زیست شناسی بسیار مهمی در کشاورزی اشاره کرده و آن اهمیت بادها در عمل باروری است. قرآن از این پدیده به عنوان «لواقح» یاد کرده است؛ یعنی بادهایی که با انتقال بذرهای لقاح از گلی به گلی یا از درختی به درختی دیگر باروری گیاهان را به انجام می رسانند.
2 ـ قرآن کریم، در بیشتر اوقات فراورده های گیاهی گیاهان را یاد آورده می شود، مثل «رطب» و «رحیق» و گاه با یادکرد اسم محصول بر گیاه رهنمون می شود، مثل «اعناب»، «زیتون»، «تین» و «خردل»؛ چنان که اسامی اجزای گیاهان نیز فراوان در قرآن یاد شده است، مثل «جذع»، «ورق»، «فرع»، «زهرة»، و «وردة».
3 ـ از غلات که مهم ترین گیاهان دارای کربوهیدرات هستند در قرآن اسمی نیامده است؛ به جز گندم که از آن با عنوان «فوم» ـ بنابر قول برخی مفسران ـ یاد شده است؛ اگر چه در قرآن کلمات و اسامی زیادی به کار رفته که بر گندم و جو دلالت دارند، مثل «سنبله»، «خبز» و «حصید» که هر کدام از آنها فراورده هاشان بیشتر از گیاهان دیگر است و جز در این فراورده ها استعمال نمی شوند.
4 ـ هر آن چه از گیاهان و فراورده هاشان در قرآن یاد شده بیشتر به گیاهان زراعی باز می گردد یا به گیاهانی که در جزیرة عربی یا سرزمین های مجاور و نزدیک بدان در نواحی شمال و شرق و غرب فراوان است. اما محصولاتی که در صدر اسلام در سرزمین های عربی شناخته شده نبود، از آنها ذکری در قرآن نیامده است؛ چنان که همه انواع مرکبات یا برخی اصناف آن ها که در آن دوره در شرق هند و شرق دور مشهور بوده است، ولی در عین حال در جزیره عربی شناخته شده نبود و اعراب و مسلمانان بعدها با آن ها آشنا شده و اقدام به کشت و پرورش آنها کرده اند، در قرآن یاد نشده است.
5 ـ قرآن با تعبیری اشاری عسل را «رحیق» معرفی می کند و این اشاره علمی درستی است؛ چه آن که رحیق مختوم ـ آنچه که به کمال خود رسیده باشد ـ همان عسل است.
آنچه در پی می آید، بررسی گذرای گیاهانی است که ذکرشان در قرآن کریم رفته است:
نخل، به خانواده palmaceae تعلق دارد که به 140 گونه و 1200 نوع می رسد. در مناطق استوایی و شبه استوایی به عمل می آید و از گیاهان همیشه سبز و حجیم محسوب می شود. آنچه در این جا در پی آنیم نخل خرماست.
نخیل از درختان مثمر با پیشینه ای کهن است که نیاکان عراقی [ما] از 5000 سال پیش آن را می شناختند. محل اصلی کشت آن جزیرة العرب بوده است و به وفور در منطقه خلیج فارس و شبه جزیرة عربی و شمال افریقا انتشار یافته است.
نخل خرما به آب کمی احتیاج دارد؛ کم تر از هر محصول دیگری، اما به حرارت زیاد و رطوبت کمتر نیز محتاج است. چنین نیازمندی هایی به وفور در جزیرة العرب که موطن اصلی نخیلات است، یافت می شود. نخل تا 200 سال عمر می کند و مناسب ترین شیوه تکثیر آن قلمه زدن (نهال کاری) است.
قرآن کریم از برخی اجزاء و فراورده های نخل همچون «رطب»، «نوی»، «جذع»، «طلع» و «لیف» یاد کرده است؛ چیزهایی که پرورش دهندگان نخیلات از همه آنها بهره می برند.
به خانواده vitaceae تعلق دارد. این خانواده 500 نوع انگور را در دو منطقه استوایی و معتدل شامل می شود. بزرگ ترین انواع آن معرّشات هستند که ساقه های آن بر زمین و درختان و داربست ها می خزند یا بالا می روند. همچنین از اعناب محسوب می شود آن که به عنوان کروم معروف و هم اکنون میوه هایش در همه جا پراکنده است؛ انگورهای لذیذی که ماده اولیه بسیاری از انواع شراب است. مصریان از 6000 سال پیش به کشت انگور اشتغال دارند.
گیاه زیتون به خانواده زیتونیان oleaceae تعلق دارد. از گیاهان دیگری که به این خانواده باز می گردد و در سرزمین های ما شناخته شده است « نارون» یا درخت پشه می باشد که گیاهی است برگ ریز با رشدی سریع و گاه آن را« لسان الطیر» نیز می نامیم.
زیتون، درختی همیشه سبز است که در بسیاری از سرزمین ها از پنجاب گرفته تا مراکش می روید.
کشت زیتون به منظور میوه هایی است که از آنها روغن برای خوردن، صنعت و پزشکی استحصال می گردد.
زیتون در کشورهای عربی و نیز از سواحلی که از ترکیه تا مراکش در دورترین نقطه جنوب غربی امتداد دارد، کشت می شود. زیتون، گیاه و میوه ای در دسترس و معروف و مهم در کشورهای عربی است.
انار به خانواده punicaceae تعلق دارد.
درختان انار نیز در کشورهای عربی و اسلامی پراکنده اند و ساکنان این کشورها علاوه بر استفاده از میوه انار از پوست میوه ها در صنعت و پزشکی به منظور پوست پیرایی استفاده می کنند.
عنوان «بقولیات» از اسم یکی از محصولات آن یعنی «باقلا» گرفته شده است. این گیاهان به خانواده بقولیات (سبزی ها) که امروزه (fabaceae)leguminasae نامیده می شود، تعلق دارند و شامل گیاهان علفی یک ساله و دایمی و درختچه ها و بیشه زاران و درختان می شود. مشهورترین نوع معروف از این گیاهان، مجموعه ای از باکتری ها را که به جنس (rhizobium) تعلق دارد در ریشه های خود پناه می دهند، این باکتری ها ازت موجود در هوا را از طریق منافذ خاک گرفته به ازت مرکب قابل حل در آب تبدیل کرده سپس ریشه های گیاهی در خاک آن را جذب می کند.
این باکتری ها بر گیاهان تأثیری ندارند، بلکه به صورت همزیستی با گیاهان روزگار می گذرانند.
از مشهورترین محصولات این خانواده (سبزی ها) می توان به باقلا، نخود فرنگی، لوبیا سبز، بادام زمینی، سویا، ماش، عدس و نخود اشاره کرد.
همچنین به این خانواده تعلق دارد غلاف میوه، شبدر ـ به عنوان غذای حیوان ـ و از بوته ها می توان از خاربن، پنج انگشت، اقاقیا، خلّر و درختچه های روتینون (دیرس) و خارمغیلان یاد کرد.
از نظر ارزش اقتصادی، خانواده سبزی ها پس از خانواده غلات قرار دارد و 500 جنس و 12000 نوع را در بر می گیرد که بخش اعظم آن به مواد غذایی سرشار از پروتئین تبدیل می شود؛ از این رو سبزی ها برای انسان و حیوان نقش حیاتی دارند؛ چنان که در مراحل کشت نیز به منظور تقویت زمین زراعتی برای خاک مفیدند.
قرآن کریم یکی از انواع این خانواده را به نام یاد کرده و آن « عدس» است.
عدس، سبزی یک ساله و محصولی زمستانی است. دانه هایش از بهترین انواع غذاهای انسانی است. عدس از روزگاران دراز در نواحی مدیترانه و آسیای غربی کشت می شود.
آنچه که ما بدان ها گیاهانی از خانواده خیارها لقب می دهیم. این گیاهان مجموعه بزرگی هستند که به خانواده cucurbitaceae تعلق دارند و شامل محصولاتی چون هندوانه، خربزه، خیار و کدو ـ خورشتی و تنبل ـ می شوند.
چنان که ملاحظه می کنید، این ها گیاهان پر اهمیتی در کشاورزی هستند؛ چه آن که شامل گیاهانی یک ساله هستند که مولد غذای انسانند و بسیاری از آنها محصولاتی هستند که مردم آنها را به صورت تازه و خام یا پخته به مصرف می رسانند؛ علاوه بر آن که از تخم آنها نیز استفاده می کنند و در کشورهای عربی و اسلامی فراوان مصرف می شوند.
نظر به اهمیت و طبیعت تر و تازه آنها و درصد بالای آبی که در بردارند از روزگاران کهن کشت می شده اند. کشت خربزه از حدود 4000 سال پیش در عراق مرسوم بوده است و به همین دلیل دارای انواع و اجناس فراوانی است ؛ به عنوان مثال در عراق حدود 25 نوع خربزه فقط یافت می شود. بیشتر انواع زراعتی این خانواده، به ویژه در مناطق گرم، بهاری و تابستانی است.
در این خانواده حدود 90 جنس وجود دارد که شامل تقریبا 700 نوع می شود. در عراق 18 نوع آن به خوبی به عمل می آید.
قرآن کریم یکی از این انواع را به نام یاد کرده و آن بوته کدوست که میوه اش حجیم و بزرگ بوده و بسیاری از مواد غذایی را در خود دارد؛ حتی گونه هایی که به منظور تغذیه مناسب نیستند در طب کاربرد دارند، مانند «حنظل».
در حدود 40 درصد زمین های کشاورزی که به سبزی کاری اختصاص دارند، در آنها سبزی های خانواده خیارها کشت می شوند.
پیاز به خانواده سوسنی ها liliaceae تعلق دارد و سوسن هلندی، سیر و تره فرنگی و برخی گونه های دیگر از این خانواده است. این ها گیاهانی هستند که به داشتن پیازهاشان معروفند. این پیازها در حقیقت اجزای رشد کننده این گیاهان زیر سطح خاک است که مواد غذایی در آنها جمع می شود، از این رو حکم انبارهای غذا را دارند.
این گیاهان، گیاهانی یک ساله و بیشتر هستند؛ برگ هایشان معمولا غیرمرکب و ریشه ها قاعده ای و متوازن است. گویا اسم « بصل» از زبان عربی به زبان عبری راه یافته است؛ چه آن که در زبان عبری به آن «بیزالم» می گویند. شاید هم عکس این گفته صحیح باشد.
اسم پیاز در قرآن کریم در آیات مرتبط به بنی اسرائیل وارد شده است.
پیاز از گیاهان کهنسال بوده و در بسیاری از زبان ها به ویژه زبان های شرقی چندین اسم دارد، و همین نکته بر پیشینه زراعتش دلالت می کند. خاستگاه نخستین پیاز خاورمیانه است.
در مناطق خشک عراق حدود 28 نوع پیاز وجود دارد که به اهلی و وحشی تقسیم می شوند.
گندم به خانواده گندمیان Gramineae که امروزه poaceae نامیده می شود، تعلق دارد.
گندم از مهم ترین خانواده های گیاهی برای انسان از جهت شمولش بر فراوانی گیاهان چراگاهی و گیاهان تولید کننده کربوهیدرات است.
در عراق یکصد گونه از آن که شامل 250 نوع است، یافت می شود.
در قرآن کریم از میان این خانواده به گندم ـ که از غلات است ـ و از «اَبّ» (سبزه، علف) یاد شده است. اسم حنطه (گندم) به صراحت در قرآن نیامده بلکه از آن به عنوان « فوم» تعبیر شده و برخی مفسران معتقدند که در زبان بنی هاشم منظور از فوم، گندم است، و آن اسم قدیمی گندم محسوب می شود؛ چه آن که در قرآن اشاراتی به گندم یا مشابه آن از خانواده گندمیان زیر دو عنوان «سنبله» و «خبز» نیز وارد شده است.
به هر حال، گندم از محصولات زمستانی است که مردم از روزگاران دور با کشت آن آشنا بوده اند.
خردل به خانواده چلیپاپیان cruciferae تعلق دارد، همچنین «شاهی» لهانه، کلم قمری، کلم، شلغم، و ترب به همین خانواده باز می گردد.
خردل، گیاه یک ساله آسیایی است که با فصول سرد سازگار است. از بذر آن به عنوان ادویه (دیگ افزار) استفاده می شود؛ چنان که داروی خارجی تسکین دهنده درد و داروی بندآورنده استفراغ نیز محسوب می شود.
قرآن کریم از دانه خردل به عنوان ضرب المثل در کوچکی حجم یاد کرده است.
به آن گیاه «یاس» نیز گفته می شود وبه خانواده myrtaceae تعلق دارد. خانواده ریحان ها درختچه ها و بوته هایی را در بر می گیرد که به واسطه غددی که در برگ هایشان موجود است، روغن های معطر را می پراکنند. مورد، گیاهی اقتصادی و زینتی است که به ندرت یافت می شود و از آن به اسم در قرآن کریم یاد شده است.
انجیر به خانواده توت ها moraceae تعلق دارد و حدود 550 گونه را شامل می شود که حدود 1000 نوع آن در مناطق استوایی و معتدل کشت می شود. درخت توت خود از انواع این خانواده محسوب می شود.
درخت انجیر دارای میوه هایی لذیذ و مغذی است و نزد عرب و مردم مشرق زمین شناخته شده است. برخی از مفسران در تعیین برگ هایی که آدم و حوا با آن خود را پوشانیدند بر این عقیده اند که آن برگ ها، برگ درخت توت یا انجیر بوده است.
گیاه انجیر، تنها گیاهی است که سوره ای از قرآن کریم بدان نام گذاری شده است؛ اگر چه یکی از سوره ها نیز به اسم جزیی از اجزای نخل نام گزاری شده، و آن سوره «مسد» است که به معنای «لیف درخت خرما» می باشد ـ که خود جزیی از نخل است ـ .
در مقابل، پنج سوره به اسم حیوانات نام گذاری شده است:
نمل (مورچه) ؛ نحل (زنبور عسل) ؛ عنکبوت ؛ انعام (چهار پایان) ؛ بقره (گاو ماده)
این گیاه که چهار مرتبه نامش در قرآن کریم تکرار شده به خانواده rhamnae تعلق دارد. سدر گیاهی شرقی است که در کشور عراق فراوان است و به سادگی از طریق بذر تکثیر می شود. سدر، گونه های مختلفی دارد و میوه ها شان هم متفاوت است؛ برخی از آنها لذیذ و زود هضم می باشد و برخی پست و بی ارزش.
به طور کلی میوه های سدر از ارزش غذایی کمی برخوردار بوده و هسته میوه آن بزرگ و سخت است. به وفور در زمین های حاصل خیز و نواحی صحرایی یافت می شود و مقاومت خوبی در برابر آب و هوای نامساعد دارد. تمامی این ویژگی ها از آن، درختی معروف و عزیز نزد عرب و مردم شرقی ساخته است.
این گیاه به خانواده tamaricaceae تعلق دارد و همان گیاه «گز» است. برگ هایش کوچک است و در نواحی صحرایی و مناطق پر آب و علف می روید و سایه آرامشی را برای قافله های خسته از صحرانوردی فراهم می آورد؛ چنان که برگ های ساده اش یکی از غذاهایی است که به خوراک شتران می رسد.
طلح به خانواده mimosaceae تعلق دارد که یکی از خانواده بقولیات (سبزی ها) محسوب می شود. طلح از گیاهان ساقه دار (درختی) و درختچه ای محسوب می شود. برگ های پرمانند و مرکب دارد و گاه خارهایی نیز در آن دیده می شود. از مثال های دیگر این دسته از گیاهان باید از اقاقیا، یاسمن هندی و درخت ابریشم هندی یاد کرد.
این گیاهان بیشتر در مناطق گرم می رویند، گیاهانی هستند که فواید اقتصادی زیادی دارند؛ برخی مثل اقاقیا مولد «صمغ عربی» هستند و برخی دیگر از پوستشان در صنعت پوست پیرایی استفاده می شود و بعضی نیز در صنعت عطر سازی (اسانس) به کار می آیند؛ علاوه بر آن که گیاهان سایه دار و دارای چوب [برای سوخت] نیز محسوب می شوند.
این گیاه به خانواده mytaceae تعلق دارد و گیاه شناسان می گویند که اسم علمی کافور eucalyptus glabulus است، که در این صورت از گونه های گیاهی اکالیپتوس که به واسطه بوی معطر شدیدشان معروفند، محسوب می شود؛ هم از این جهت مسلمانان از کافور جهت خوشبوسازی کالبد مردگان پس از غسل استفاده می کنند.
خاستگاه گیاهان اکالیپتوس کشور استرالیاست؛ عجیب آن که عرب و مسلمانان از روزگاران دور با آن آشنا هستند؛ حال آن که کشف قاره استرالیا به 300سال نمی رسد. این مسئله سبب می شود تا در خاستگاه آن دچار شک و تردید شویم. یا شاید عرب و مسلمانان به جزایر نزدیک استرالیا که اکالیپتوس در آنها می روییده دسترسی داشته اند و از آن جزایر این درختچه ها را وارد کرده اند.
از آنچه گذشت به روشنی آشکار می شود که قرآن کریم به گیاهان، به ویژه گیاهان زراعی که دارای منافع اقتصادی هستند توجه زیادی نشان داده است؛ و آن جا نیز که متعرض گیاهان غیرزراعی شده، اهداف خاصی چون تشویق یا ترساندن [بندگان] را در نظر داشته است.
همچنین مشاهده می شود که قرآن کریم از یادکرد گیاهان زراعی متداول در جزیرة العرب و سرزمین های همجوار آن جز به ندرت خارج نشده و بر گیاهان شناخته شده نزد ساکنان آن تأکید ورزیده است؛ اهتمام کردن بدین امر به حدی است که به برخی از آنها یعنی «تین» و «زیتون» سوگند یاد کرده است.
[چنان که مرسوم عرب در زبان زیبای عربی آوردن وصف های متعدد برای اشیا است] قرآن نیز برای گیاهان صفاتی را متذکر شده که روح انسان عربی از شنیدن آن به شادی می گراید، بنگرید:
«والنخل ذات الاکمام»
«نخل با خوشه های غلاف دار.»
«و من النخل من طلعها قنوان دانیة»
«از شکوفه درخت خرما خوشه هایی است نزدیک به هم.»
«... تساقط علیک رطبا جنیا»
«... تا بر تو خرمای تازه فرو ریزد.»
نیز در اشاره به « جنات» «حدائق»، «انهار»، «اشجار»، «ثمار» و « فواکه» به تفصیل گراییده تا [مؤمنان] را به برخورداری از نعمت هایش در زندگی دنیا تشویق کند و نعمت هایش را در آخرت ـ که انتظارش را می کشند ـ فرایاد آورد و بر آتش اشتیاقشان دامن زند.
چنان که از برخی گیاهان به منظور ترساندن [مردم] سخن گفته است. بی گمان بدترین چیزی که انسان از آن وحشت می کند نابودی، خشکسالی و تلف شدن محصول است؛ از این رو قرآن برخی نمونه ها از این امور را که امت های پیشین بدان مبتلا شده اند، یادآور شده است.
همچنین آنچه را که کافران در آخرت به عنوان غذا به مصرف می رسانند مثل «شجرة الزقوم» و سایه گاه هایی که بدان پناه می برند: «ظل من یحموم» یاد کرده است.
چه آن که یاد کرد مفصل « جنان»، « انهار» و «ثمرات» برای انسان عربی ساکن در جزیرة العرب که گرفتار صحراهای کویری و خشک و به طور طبیعی محروم از این نعمت ها و خیراتی است که گیاهان زراعی مولد آنند، مایه شادمانی و سرور اوست.
انسانی که محروم از نعمتی است، یادکرد آن نعمت، او را شیفته و مسرور می سازد؛ و چه می خواهد انسانی محروم، بیشتر از آن که در دل جنات و نعیم و میوه ها به سر برد و در سایه درختان و گل ها و شکوفه ها در حالی که همه عمر یا بیشتر آن را سپری کرده است، چنان که حطیئه در وصف چنین مردمی می گوید:
...مَا اغتَذَوا خُبزَ مِلَّةٍ... | وَ مَا عرفوا للبُرِّ مُذ خُلِقُوا طَعما... |
«نان دینی را نخورده اند.... و از هنگام خلقت [هیچ گاه] طعم گندم را نچشیده اند... .»
یا آن چنان هستند که حضرت ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ گفته بود:
«ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع...»
«پروردگارا! من [یکی از] فرزندانم را در دره ای بی کشت... سکونت دادم.»
قرآن کریم از گیاهان مختلف یا اجزای آن ها در مواضع متعدد که با غرض و هدف او سازگار باشد، یاد کرده است. این یادکردها یا به منظور تشویق یا به منظور ترسانیدن [مردم] درباره باغ ها (بهشت ها) و میوه ها و رودخانه ها یا زقوم ـ درختی در جهنم ـ است؛ یا این یادکرد تذکری است برای انسان که نعمت ها و فضل پروردگارش را بر خود از یاد نبرد؛ به این که چگونه هر آنچه را که برای خوراک و پوشاک نیاز داشته برایش مهیا کرده است.
این احسان هایی که خدای عز و جل به سبب گیاهان زراعی به انسان ها کرده، پیشگام تمام چیزهایی است که از اهمیت زیادی [نزد انسان] برخوردار است؛ خواه برای فراوردی غذا مثل انگور، زیتون، انجیر، انار، خرما و عسل یا گیاهان زینتی و سایه دار و روح و ریحان و گل و شکوفه.
چنان که قرآن به این گیاهان مثل زده است:
«کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء...»
«سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است.»
«و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة اجتثثت من فوق الارض ما لها من قرار»
«و مثل سخنی ناپاک چون درختی ناپاک است که از روی زمین کنده شده و قراری ندارد.»
«مثقال حبة من خردل»
«اگر [عمل] هموزن دانه خردلی باشد.»
«و لو انما فی الارض من شجرة اقلام»
«اگر آنچه درخت در زمین است قلم باشد... .»
بیشترین یاد کرد را از میان درختان در قرآن، درخت نخل ـ که درخت جزیرة العرب و مسلمانان صدر اسلام است ـ به خود اختصاص داده است؛ خواه این یادکرد مستقیما به ذکر اسم یا محصول یا اجزای آن باشد.
عجیب نیست که نخل بخش بیشتری از یادکرد را به خود اختصاص داده است ؛ چه آن که نخل به صورت مطلق همیشه همراه انسان عرب و مسلمانان صدر اسلام بوده است، حتی پیش از آن که دین مقدس اسلام در شرق و غرب عالم انتشار یابد.
جدول زیر محل های اسامی گیاهان و هر آنچه را که ارتباطی به گیاهان در قرآن کریم دارد، نشان می دهد:
نام سوره | شماره آیه | نام گیاهان و آنچه بدان ها مربوط است | ابتدای آیه و بخش هایی از آن |
بقره | 22 | ثمرات | «الذی جعل لکم... فاخرج به من الثمرات رزقا» |
بقره | 25 | ثمرة | «و بشر الذین آمنوا... کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا» |
بقره | 35 | شجرة | «و قلنا یا آدم اسکن... و لاتقربا هذه الشجرة» |
بقره | 61 | بقل، قثاء، فوم، عدس، بصل | «و اذا قلتم یا موسی... مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها» |
بقره | 71 | تثیر الارض، تسقی الحرث | «قال انه یقول... لاتثیر الارض و لاتسقی الحرث» |
بقره | 126 | ثمرات | «و اذ قال ابراهیم... و ارزق اهله من الثمرات» |
بقره | 155 | ثمرات | «و لنبلونکم بشی ء من الخوف... الثمرات» |
بقره | 205 | حرث | «و اذا تولی... و یهلک الحرث و النسل» |
بقره | 223 | حرث | «نسائکم حرث لکم فأتوا حرثکم» |
بقره | 261 | سنابل، سنبله، حبه | «مثل الذین ینفقون... انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة مأة حبة» |
بقره | 266 | نخیل، اعناب، ثمرات | «ایود احدکم... من نخیل و اعناب... من کل الثمرات» |
آل عمران | 13 | الحرث | «زین للناس حب الشهوات... و الحرث» |
آل عمران | 37 | انبَتَ و نبات | فتقبلها ربها... و انبتها نباتا حسنا» |
آل عمران | 117 | حرث | «مثل ما ینفقون من... اصابت حرث قوم» |
انعام | 59 | ورقه، حبه، رطب، و یابس | «و ما تسقط من ورقة... و لاحبة فی ظلمات الارض و لارطب و لایابس» |
انعام | 95 | حب، نوی | «ان الله خالق... الحب و النوی» |
انعام | 99 | نبات، خضر، حب، النخل، طلع، اعناب، جنات، زیتون، رمان، ثمر | «هو الذی انزل... فاخرجنا به نبات کل شی ء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا... و من النخل من طلعها قنوان... و جنات من اعناب و الزیتون و الرمان...انظروا الی ثمره» |
انعام | 136 | حرث | «جعلوا لله ما ذرأ من الحرث» |
انعام | 138 | حرث | «و قالوا هذه انعام و حرث» |
انعام | 141 | جنات، نخل، زرع، زیتون، رمان، ثمر، حصاد | «و هو الذی انشأ جنات... و النخل و الزرع مختلف اکله و الزیتون و الرمان... کلوا من ثمره... و آتوا حقه یوم حصاده...» |
اعراف | 19 | شجرة | «و یا آدم اسکن... و لاتقربا هذه الشجرة» |
اعراف | 20 | شجرة | «فوسوس لهما الشیطان... عن هذه الشجرة» |
اعراف | 22 | شجرة، ورق | «فدلاهما بغرور... فلما ذاق الشجرة... و طفقا یخصفان علیهما من ورق... الم انهکما عن هذه الشجرة» |
اعراف | 57 | ثمرات | «و هو الذی یرسل الریاح... فاخرجنا به من کل الثمرات» |
اعراف | 58 | نبات | «و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه» |
اعراف | 130 | ثمرات | «و لقد اخذنا آل فرعون... و نقص من الثمرات» |
یونس | 24 | نبات، حصید | «انما مثل الحیاة الدنیا... فاختلط به نبات الارض فجعلناه حصیدا» |
هود | 100 | حصید | «ذلک من انباء القری نقصه علیک منها قائم و حصید» |
یوسف | 36 | خبز | «و دخل معه السجن فیتان... احمل فوق رأسی خبزا» |
یوسف | 43 | سنبلات | «و قال الملک انی اری... سبع سنبلات خضر» |
یوسف | 46 | سنبلات | «یوسف ایها الصدیق... و سبع سنبلات خضر» |
یوسف | 47 | تزرعون، حصدتم، سنبل | «قال تزرعون... فما حصدتم فذروه فی سنبله» |
یوسف | 49 | یعصرون | «ثم یأتی من بعد ذلک عام... و فیه یعصرون» |
یوسف | 59 | کیل | «و لما جهزهم بجهازهم...انی اوفی الکیل» |
یوسف | 60 | کیل | «فان لم تأتونی به فلاکیل لکم عندی» |
یوسف | 63 | کیل | «فلما رجعوا الی ابیهم قالوا یا ابانا منع منا الکیل» |
یوسف | 65 | کیل | «و لما فتحوا متاعهم... و نزداد کیل بعیر» |
یوسف | 88 | کیل | «فلما دخلوا علیه... فأوف لنا الکیل» |
رعد | 3 | ثمرات | «و هو الذی مد الارض... و من کل الثمرات» |
رعد | 4 | جنات، اعناب، زرع، نخیل | «و فی الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع و نخیل» |
ابراهیم | 23 | جنات | «و ادخل الذین آمنوا... جنات تجری...» |
ابراهیم | 24 | شجرة، فرع | «الم تر کیف... کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء» |
ابراهیم | 26 | شجرة | «و مثل کلمة خبیثة کشجرة خبیثة اجتثت من فوق الارض» |
ابراهیم | 32 | ثمرات | «الله الذی خلق السماوات... فاخرج به من الثمرات» |
ابراهیم | 37 | زرع، ثمرات | «ربنا انی اسکنت... بواد غیر ذی زرع...و ارزقهم من الثمرات» |
حجر | 19 | انبتنا | «والارض مددناها... و انبتنا فیها من کل شی ء موزون» |
حجر | 22 | واقح | «و ارسلنا الریاح لواقح...» |
حجر | 45 | جنات | «و ان المتقین فی جنات و عیون» |
نحل | 10 | شجر | «هو الذی انزل... و منه شجر» |
نحل | 11 | نبت، زرع، زیتون، نخیل، اعناب، ثمرات | «نبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل و الاعناب و من کل الثمرات» |
نحل | 67 | ثمرات، نخیل، اعناب، سکر | «و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه شکرا» |
نحل | 68 | شجر | «و اوحی ربک الی النحل... و من الشَّجَر» |
نحل | 69 | ثمرات | «ثم کلی من کل الثمرات» |
اسراء | 60 | شجرة | «واذ قلنا لک... و الشجرة الملعونة فی القرآن» |
اسراء | 91 | جنة، نخیل، عنب | «او تکون لک جنة من نخیل و عنب» |
کهف | 23 | جذع، نخلة | «فاجاء المخاض الی جذع النخلة» |
کهف | 32 | جنتین، اعناب، نخل، زرع | «و اضرب لهم مثلا... جنتین من اعناب و حففناهما بنخل و جعلنا بینهما زرعا» |
کهف | 33 | جنتین | «کلتا الجنتین آتت اکلها» |
کهف | 34 | ثمر | «و کان له ثمر» |
کهف | 35 | جنت | «و دخل جنته» |
کهف | 39 | جنت | «و لولا اذ دخلت جنتک» |
کهف | 40 | جنت | «فعسی ربی أن یؤتین خیرا من جنتک» |
کهف | 42 | ثمر | «و احیط بثمره» |
کهف | 45 | نبات | «و اضرب لهم مثل الحیاة الدنیا... فاختلط به نبات الارض» |
کهف | 107 | جنات | «ان الذین آمنوا...لهم جنات الفردوس» |
مریم | 25 | جذع، نخلة، رطب | «و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطبا جنیا» |
طه | 53 | نبات | «الذی جعل لکم الارض...ازواجا من نبات شتی» |
طه | 53 | نبات | «الذی جعل لکم الارض... ازواجا من نبات شتّی» |
طه | 71 | جذوع، نخل | «قال ءآمنتم له... و لاصلّبنّکم فی جذوع النخل» |
طه | 80 | من (ترنجبین) | «یا بنی اسرائیل... و نزلنا علیکم المن و السلوی» |
طه | 120 | شجرة | «فوسوس الیه الشیطان... هل ادلک علی شجرة الخلد» |
طه | 121 | ورق، جنة | «فاکلا منها... و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة» |
طه | 131 | زهرة | «و لا تمدن عینیک...زهرة الحیاة الدنیا» |
انبیاء | 15 | حصید | «فما زالت تلک دعواهم حتی جعلناهم حصیدا» |
انبیاء | 47 | حبة، خردل | «و نضع الموازین القسط...و ان کان مثقال حبة من خردل» |
انبیاء | 78 | حرث | «و داوود و سلیمان اذ یحکمان فی الحرث...» |
حج | 5 | انبتت | «یا ایها الناس... اهتزت و ربت و انبتت» |
حج | 15 | جنات | «ان الله یدخل الذین آمنوا... جنات» |
حج | 18 | شجر | «الم تر ان الله... و الشجر و الدواب...» |
حج | 23 | جنات | «ان الله یدخل الذین آمنوا...جنات تجری...» |
حج | 56 | جنات | «الملک یومئذ لله...فالذین آمنوا و عملوا الصالحات فی جنات النعیم» |
حج | 63 | مخضرة | «الم تر ان الله...فتصبح الارض مخضرة» |
مؤمنون | 19 | جنات، نخیل، اعناب، فواکه | «فأنشا لکم به جنات من نخیل و اعناب لکم فیها فواکه کثیرة» |
مؤمنون | 20 | شجرة، تنبت، دُهن | «و شجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن...» |
نور | 35 | شجرة، زیتونة، زیت | «الله نور السموات و الارض... یوقد من شجرة مبارکة زیتونة... یکاد زیتها یضی ء» |
فرقان | 10 | جنات | «تبارک الله الذی... جنات تجری...» |
شعراء | 7 | انبتنا | «او لم یروا الی الارض کم انبتنا فیها» |
شعراء | 147 | جنات | «فی جنات و عیون» |
شعراء | 148 | زرع، نخل، طلع | «و زروع و نخل طلعها هضیم» |
نمل | 60 | انبتنا، حدائق، تنبتوا، شجر | «امن خلق السموات...فانبتنا به حدائق ذات بهجة ما کان لکم ان تنبتوا شجرها...» |
قصص | 30 | شجرة | «فلما اتیاها نودی... فی البقعة المبارکة من الشجرة» |
قصص | 57 | ثمرات | «و قالوا ان نتبع الهدی معک... یجبی الیه ثمرات کل شی ء» |
لقمان | 16 | حبة، خردل | «یا بنی انّهاان تک مثقال حبة من خردل» |
لقمان | 27 | شجرة، اقلام | «و لو انما فی الارض من شجرة اقلام» |
سجده | 27 | زرع | «او لم یروا...فنخرج به زرعا» |
سبأ | 16 | جنت، اثل، سدر | «فاعرضوا فارسلنا... و بدلناهم بجنتیهم جنتین ذاوتی اکل خمط و اثل و شی ء منی سدر قلیل» |
فاطر | 27 | ثمرات | «الم تر ان الله... فأخرجنا به ثمرات» |
یس | 33 | حب | «و آیة لهم الارض المیتة...و اخرجنا منها حبا» |
یس | 34 | جنات، اعناب، نخیل | «و جعلنا فیها جنات من نخیل و اعناب» |
یس | 35 | ثمر | «لیأکلوا من ثمره» |
یس | 36 | تنبت | «سبحان الذی خلق...مما تنبت الارض» |
یس | 42 | فواکه | «فواکه و هم مکرمون» |
یس | 57 | فاکهة | «لهم فیها فاکهة...» |
یس | 80 | شجر | «الذی جعل لکم من الشجر الاخضر نارا» |
صافات | 62 | شجرة، زقوم | «اذلک خیر نزلا ام شجرة الزقوم» |
صافات | 64 | شجرة | «انما شجرة تخرج فی اصل الجحیم» |
صافات | 65 | طلع | «طلعها کأنه روؤس الشیاطین» |
صافات | 146 | انبتنا، شجرة، یقطین | «و انبتنا علیه شجرة من یقطین» |
ص | 46 | ضغث (مشتی ترکه) | «و خذ بیدک ضغثا فاضرب به» |
ص | 51 | فاکهة | «متکئین فیها بفاکهة کثیرة» |
زمر | 21 | زرع | «الم تر ان الله انزل...یخرج به زرعا» |
فصلت | 47 | ثمرات، اکمام | «الیه یرد علم الساعة و ما تخرج من ثمرات من اکمامها» |
شوری | 20 | حرث | «من کان یرید حرث الآخرة نزدله فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نؤته منها» |
شوری | 22 | روضات، جنات | «تری الظالمین مشفقین... فی روضات الجنات» |
زخرف | 73 | فاکهة | «لکم فیها فاکهة کثیرة» |
دخان | 25 | جنات | «کم ترکوا من جنات و عیون» |
دخان | 26 | زرع | «و زروع و مقام کریم» |
دخان | 42 | شجرة، زقوم | «ان شجرت الزقوم...» |
دخان | 52 | جنات | «فی جنات و عیون» |
دخان | 55 | فاکهة | «یدعون فیها بکل فاکهة آمنین» |
محمد | 15 | جنة، ثمرات | «مثل الجنة التی وعد المتقون...و لهم فیها من کل الثمرات» |
فتح | 5 | جنات | «لیدخل المؤمنین و المؤمنات جنات» |
فتح | 17 | جنات | «لیس علی الاعمی حرج...یدخله جنات تجری...» |
فتح | 18 | شجرة | «لقد رضی الله... اذ یبایعونک تحت الشجرة» |
فتح | 29 | زرع، شط ء، (شکوفه، پاجوش) | «محمد رسول الله... کزرع اخرج شطئه» |
ق | 7 | انبتنا | «و الارض مددناها... و انبتنا فیها من کل زوج بهیج» |
ق | 9 | انبتنا، جنات، حب، حصید | «و نزلنا من السماء... فانبتنا به جنات و حب الحصید» |
ق | 10 | نخل، طلع | «و النخل باسقات لها طلع نضید» |
ذاریات | 15 | جنات | «ان المتقین فی جنات و عیون» |
طور | 17 | جنات | «ان المتقین فی جنات و نعیم» |
طور | 22 | فاکهة | «و امددناهم بفاکهة و لحم مما یشتهون» |
نجم | 14 | سدرة | «عند سدرة المنتهی» |
نجم | 16 | سدرة | «اذ یغشی السدرة ما یغشی» |
قمر | 20 | اعجاز، نخل | «تنزع الناس کأنهم اعجاز نخل منقعر» |
قمر | 55 | جنات | «ان المتقین فی جنات و نهر» |
رحمان | 6 | نجم، (بوته)، شجر | «و النجم و الشجر یسجدان» |
رحمان | 11 | فاکهة، نخل، اکمام | «فیها فاکهة و النخل ذات الاکمام» |
رحمان | 12 | حب، ریحان | «والحب ذو العصف و الریحان» |
رحمان | 37 | ورده | «فاذا انشقت السماء...فکانت وردة کالدهان» |
رحمان | 46 | جنتان | «و لمن خاف مقام ربه جنتان» |
رحمان | 48 | افنان (شاخساران) | «ذواتا افنان» |
رحمان | 52 | فاکهة | «فیها من کل فاکهة زوجان» |
رحمان | 62 | جنتان | «و من دونهما جنتان» |
رحمان | 68 | فاکهة، نخل، رمان | «فیها فاکهة و نخل و رمان» |
واقعه | 12 | جنات | «فی جنات النعیم» |
واقعه | 20 | فاکهة | «و فاکهة مما یتخیرون» |
واقعه | 28 | سدر | «فی سدر مخضود» |
واقعه | 29 | طلح | «و طلح منضود» |
واقعه | 32 | فاکهة | «و فاکهة کثیرة» |
واقعه | 52 | شجر، زقوم | «لاکلون من شجر من زقوم» |
واقعه | 63 | تحرثون | «افرأیتم ما تحرثون» |
واقعه | 64 | تزرعون، زارعون | «أانتم تزرعونه ام نحن الزارعون» |
واقعه | 72 | شجرة | «أانتم انشأتم شجرتهما» |
واقعه | 89 | ریحان، جنت | «فروح و ریحان و جنت نعیم» |
حدید | 12 | جنات | «یوم تری المؤمنین...جنات تجری...» |
حدید | 20 | نبات | «اعلموا انما الحیاة الدنیا... اعجب الکفار نباته» |
مجادله | 22 | جنات | «لاتجد قوما... و یدخلهم جنات تجری...» |
حشر | 5 | لینة (درخت خرما) | «ما قطعتم من لینة» |
منافقون | 4 | خشب | «و اذا رأیتهم تعجبک... کانهم خشب مسندة» |
طلاق | 11 | جنات | «رسولا یتلوا علیکم... یدخله جنات تجری...» |
تحریم | 8 | جنات | «یا ایها الذین آمنوا...و یدخلکم جنات تجری...» |
قلم | 22 | حرث | «ان اغدوا علی حرثکم ان کنتم صارمین» |
حاقه | 7 | اعجاز، نخل | «سخرها علیهم سبع لیال...کانهم اعجاز نخل خاویة» |
حاقه | 23 | قطوف (میوه) | «قطوفها دانیة» |
نوح | 12 | جنات | «و یمددکم باموال...و یجعل لکم جنات...» |
نوح | 17 | انبتت، نبات | «و الله انبتکم من الارض نباتا» |
جن | 15 | حطب | «و اما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا» |
انسان | 5 | کافور | «ان الابرار یشربون...کان مزاجها کافورا» |
انسان | 14 | ظلال، قطوف | «و دانیة علیهم ظلالها و ذللت قطوفها تذلیلا» |
انسان | 17 | زنجبیل | «و یسقون فیها کأسا کان مزاجها زنجبیلا» |
مرسلات | 42 | فواکه | «و فواکه مما یشتهون» |
نبأ | 15 | حب، نبات | «لنخرج به حبا و نباتا» |
نبأ | 16 | جنات | «و جنات الفافا» |
نبأ | 32 | حدائق، اعناب | «حدائق و اعنابا» |
نازعات | 31 | مرعی | «اخرج منها ماءها و مرعاها» |
عبس | 27 | فانبتنا، حب | «فانبتنا فیها حبا» |
عبس | 28 | عنب، قضب | «و عنبا و قضبا» |
عبس | 29 | زیتون، نخل | «و زیتونا و نخلا» |
عبس | 30 | حدائق | «و حدائق غُلبا» |
عبس | 31 | فاکهة، اب | «و فاکهة و ابا» |
مطففین | 25 | رحیق | «یسقون من رحیق مختوم» |
بروج | 11 | جنات | «ان الذین آمنوا...لهم جنات تجری...» |
اعلی | 4 | مرعی | «و الذی اخرج المرعی» |
غاشیه | 6 | ضریع(خارخشک) | «لیس لهم طعام الا من ضریع» |
تین | 1 | تین، زیتون | «و التین و الزیتون» |
مسد | 4 | حطب | «و امرأته حمالة الحطب» |
مسد | 5 | مسد | «فی جیدها حبل من مسد» |
شیر آسیایی | |
---|---|
![]() |
|
نر | |
![]() |
|
ماده | |
وضعیت بقا | |
طبقهبندی علمی | |
فرمانرو: | جانوران |
شاخه: | طنابداران |
رده: | پستانداران |
راسته: | گوشتخواران |
تیره: | گربهسانان |
سرده: | پلنگیان |
گونه: | شیر |
زیرگونه: | P. l. persica |
نام سهجملهای | |
Panthera leo persica مایر، ۱۸۲۶ |
|
![]() |
|
* سبز: نقشهٔ گسترهٔ پراکندگی شیرهای آسیایی | |
مترادفها | |
شیر آسیایی (نام علمی: Panthera leo persica) یا شیر پارسی یا شیر ایرانی، پستانداری گوشتخوار از سردهٔ پلنگیان، تیرهٔ گربهسانان و یکی از زیرگونههای شیر میباشد و هماکنون در هند زندگی میکند و با نام شیر هندی شناخته میشود. این گونه در گذشته در یونان و جنوب غربی آسیا زندگی میکرده و از راه آسیای میانه وارد هند شدهاست. از نظر تاریخی، این گونه به سهبخش شیرهای پارسی، عربی و بنگالی تقسیم میشوند. جثهٔ این حیوانات میان جثهٔ ببر و پلنگ است.
شیرهای آسیایی نسبت به همنوعان آفریقایی خود کوچکتر و سبکتر هستند و نرهای زیرگونهٔ آسیایی، یالهای کمپشتتری نسبت به آفریقاییان دارند. نرها پوستی بیش از حد کششی در امتداد شکم و همچنین ریشهایی معروف به ریشبزی دارند. این شیرها در رفتار اجتماعی نیز با همنوعان آفریقایی خود متفاوتاند و محدودهٔ کوچکتری را تصرفکرده و تعدادشان کمتر از آفریقاییان است. آنهای ویژگیهایی شبیه انسانها دارند و اغلب رفتار خصومتآمیزی ندارند. شاید دلیل این عملکرد شیرها، هزاران سال زندگی با قبایل انسانی و در مجاورت آنها باشد. با این حال، بهدلیل حملهٔ این حیوانات به انسانها در چند سال گذشته، بسیاری بر این باورند که کاهش گاوهای اهلی در جنگل، سبب نابودی منابع غذایی شیرها شده و از انسانها بهعنوان منابع غذایی استفاده میکنند.
آمار نشان میدهد که جمعیت شیرها در سال ۲۰۰۵، ۳۹۵ تن بودهاست و همهٔ آنها در پارک ملی جنگل گیر در ایالت گجرات واقع در هند زندگی میکنند. آماری در سال ۲۰۱۰ نشانداد که تعداد شیرها نسبت به سال ۲۰۰۵، ۵۲ تن افزایش یافتهاست. شیرها پیش از این در قفقاز و ترکیه و سراسر شام زندگی میکردند، سپس به یمن و مقدونیه رسیدند و در سراسر میانرودان و ایران ساکنشدند و بهسوی هند، پاکستان و بنگلادش حرکتکردند. آنها با دیگر حیوانات میجنگیدند و توسط رومیان در سراسر آسیا برای رم نبرد میکردند و در برخی از سنگنبشتههای کنعانی و فنیقی از آنها یاد شدهاست. این شیرها همچنین در نبرد ماراتون میان ایران و یونان، به ارتش خشایارشا هخامنشی خدمتکردند و بسیاری از کاروانهای یونانی را نابود کردند و خوردند. بیشتر مردم بهاشتباه تصور میکنند که این حیوانات نماد ملی هند هستند، اما در حقیقت به بنگال تعلقدارند.
دانشمندان فرض میکنند که این شیرها قدمتی ۱۰۰٬۰۰۰ ساله دارند.
پوشش بدن شیرهای آسیایی از کرک و پشم و حتی بیش از کرک و پشم شیرهای آفریقایی تشکیل شدهاست و دارای ریش و همچنین مو در دم و دیگر ویژگیهای ظاهری هستند. طول جمجمه بزرگسالان نر میان ۳۳۰ تا ۳۴۰ میلیمتر و در ماده، میان ۲۶۶ تا ۲۷۷ میلیمتر است. هردو جنس نر و ماده، دارای پوستی کشیده در شکم خود هستند. قد شیرهای نر ۱٫۷ تا ۲٫۵ متر و وزن آنان میان ۱۵۰ تا ۲۵۰ کیلوگرم است، در حالی که در شیرهای ماده، قد از ۱٫۴ تا ۱٫۷۵ متر و وزن ۱۲۰ تا ۱۸۲ کیلوگرم است.
آماری در آوریل ۲۰۰۶ نشانداد که حدود ۳۹۵ تن شیر آسیایی در جنگلها زندگی میکنند. آنها ۱۴۱۲ کیلومتر مربع (۵۵۸ مایل مربع) را اشغال کردهاند و در جنگلهای برگریز ساکن هستند. در سال ۱۹۰۷، جمعیت شیرهای آسیایی تنها ۱۳ تن بودهاست و با محافظتهای شدید، تعداد آنها بهتدریج افزایشیافت و از خطر انقراض نجات پیداکردند. شیرها بههمراه بسیاری از گوشتخواران چابک مانند پلنگ، کفتار راهراه، ببر و گربهسانان بزرگ هند در جلگهها زندگی میکنند.
باور بر این است که ۳۶۰ شیر آسیایی امروزی از ۱۳ تن در سال ۱۹۱۰ پدید آمدهاند و بنابراین، تولیدمثل آنها بهشکل چشمگیری افزایش یافتهاست. اما برخی دادهها نشان میدهد که رقم برآوردشده در سال ۱۹۱۰ اشتباه بودهاست، هرچند دلیلی برای این گفته ندارند و معتقدند که شیرهای دیگر توسط شکارچیان در سال ۱۹۱۰ شکار شدند. بسیاری از مطالعات نمایانگر این بودهاست که تعداد شیرها تامدت زمان طولانی در حال افزایشاست. البته بسیاری از اسپرمها دچار بیماریشده و منجر به ناباروری زنان میگردد.
استفان اوبراین درمورد ژن شیرهای آسیایی میگوید:«اگر از دیانای این شیرها نمونهبرداری کنیم، متوجه میشویم که آنها توسط زایش چندگانه بهدنیا آمدند، زیرا دهها تن از آنها در آغاز سده بیستم بهدنیا آمدند. » بنابراین، بسیاری از آنها دارای بیماری هستند و ۷۰ تا ۸۰ درصد اسپرم مردان مشکلدارد که سبب ناباروری زنان میگردد.
مطالعهای جایگزین درمورد بیان ژن نشانداد که جمعیت امروزی بهروش تولیدمثل بهدنیا آمدهاند. طرفداران نظریهٔ ضعف این حیوانات در برابر بیماریها نیز نشاندادند که بهطور متوسط، اسپرمهای مردان دچار اختلال است. اما پاسخ این پرسش که این مطالعه تا چه حدی معتبر بوده و پژوهشگران چگونه تنوع ژنتیکی آنان را بررسی کردهاند، نامشخص است.
انسانهای ساکن در جنگلها، برای نجات از دست چهارپایان اهلی، در کنار خانههایشان گوشتهایی آلوده به سم را قرار میدهند که ممکناست شیرها نیز از آنها تغذیهکنند. نشانههایی وجود دارد که تکتیراندازان، شیرهای آسیایی را غیرقانونی شکار میکنند. خطرات عمدهٔ دیگر بر سر راه شیرها عبارتند از: سیل، آتشسوزی و بیماریهای واگیردار. شیرها در معرض انقراض قرار دارند، اما خطر بزرگی بقای آنها را تهدید نمیکند.
کشاورزان نیز حدود ۱۵٬۰۰۰ تا ۲۰٬۰۰۰ چاه را برای آبیاری زمینهای کشاورزی خود حفر میکنند و این تلهای برای حیوانات وحشی از جمله شیرهای آسیایی محسوب میشود. این حیوانات وحشی برای نوشیدن آب درون چاهها میپرند و غرق میشوند. برخی پیشنهادات برای حل این مشکل داده شدهاست که از آن جمله میتوان به ساختن دیوارههای ساختمانی اطراف چاهها و آبیاری زمینهای کشاورزی از آب چاهها با استفاده از کانال و لوله اشارهنمود.
کشاورزان جنگلهایی که دارای سیستم برقرسانی هستند، پس از افزایش نرخ برق، برای حفاظت از محصولات خود از بزهای کوهی هند استفاده میکنند. اما شیرها با برخورد به برق، بیحس میشوند و بلافاصله میمیرند.
بزرگترین تهدید شیرها، گروه گاوهای گیاهخوار المالداری است که چوپان آنها، برای منافع پرورش گارهای خود، شیرها را شکار میکند. هر خانواده حدود ۵۰ گاو دارد و بهطور کلی، المالداری غیرقانونی محسوب میشود. چوپانها، گاوها را به اطراف شهرکها میبرند که در آنجا علف هرز، رایگان است و از این رو، موجب نابودی برخی اماکن مسکونی و بیرون راندن شیرها از مناطق زندگیشان میشود. شیرها برای حفظ مناطق زندگی خود، منابع غذایی گاوها را از بین میبرند و چوپانان آنها را شکار میکنند.
شیرهای آسیایی اسیرشده در باغوحشهای هند، از آلودگی ژنتیکی رنج میبرند و در سیرکها و نمایشگاهها نیز استفاده میشوند. برنامهٔ پرورشی اروپاییان و آمریکاییها، این شیرها را در گونههای در معرض خطر قرار داد و ادعا کرد که آنها آلودگی ژنتیکی دارند و بهجای استفاده از آنها در باغوحشها، بهتر است که محافظتشوند تا تعدادشان پایدار بماند. هند نیز منشأ آلودگی ژنتیکی را کشفکرد و گفت که دلیل آن ازدواج و تکثیر نادرست بودهاست. اروپاییان نیز برنامهای ترتیبدادند که بتوانند از انقراض این گونه جلوگیریکنند. اما ایالات متحده آمریکا برنامهای در دههٔ ۱۹۸۰ ترتیبداد که با ورود شیرها به باغوحشها، نسلشان منقرض نمیشود. هنوز هم در چند باغوحش ایالات متحده این گونه شیرها نگهداری میشوند.
شیرهای آسیایی در بخشی از اروپای شرقی در سامانه سهعصری زندگی میکردند. تا زمانی که ارسطو و هرودوت نوشتند:«شیرهای آسیایی در بالکان یافتشدند و بهقلمروی امپراتور هخامنشی ایران، خشایارشا راهیافتند. خشایارشا برای حمله به یونان طی نبرد ماراتون در ۴۸۰ سال پیش از میلاد، از راه مقدونیه پیشرویکرد و شیرهای آسیایی ارتش ایران، شترها و کاروانهای یونان را کشتند و خوردند.» آن دو اعتقاد داشتند که این شیرها بین دهه ۸۰ و ۱۰۰ میلادی، باری دیگر در یونان زادهشدند.
یک پاراگراف در اینجا وجود دارد. این شیرها زندگی خود را تا قرن دهم در قفقاز ادامهدادند و تنها جمعیت ساکن در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی محسوب میشدند و مدت زیادی در آنجا زندگیکردند. طی یک سال جاری، حدود ۱۰۰ تن از آنها در جمهوری آذربایجان جنوبغربی روسیه زادهشدند. آنها مدتی در ارمنستان نیز زندگیکردند. سپس با ببر مازندران و پلنگ ایرانی همنشین شدند و بهعنوان شاهزادگان ارمنی معرفیشدند.
بسیاری از گربهسانان بهدلیل ماهیگیریهای فشرده یکی پس از دیگری منقرضشدند و بسیاری از درندگان ناپدید شدند. از جمله: مرال، الأرخص، اسب تاتار و گوزن موس و غیره.
شیرهای آسیایی قرنها پیش در چندی از کشورهای عربی بهویژه فلسطین، لبنان و سوریه زندگی میکردند. این شیرها از آغاز مسیحیت وجود داشته و در کتاب آسمانی انجیل و تورات تحت نامهای مختلف یاد شدهاند. در این کتابهای آسمانی گفته شدهاست:«آنها در جنگلها و کوهها و کوه هرمن و مناطقی از دره اردن زندگی میکردند. » در بسیاری از کتابها از جمله رمان حمزه (عموی پیامبر اسلام، محمد) و داستانهای ابن مقفع در کلیله و دمنه به این شیرها اشاره شدهاست. علاوه بر این، در تعدادی از سنگنبشتههای امپراتوری روم شرقی و آشوریها، مانند سنگنبشتهای بر روی دروازهٔ ایشتار در عراق از این شیرها یاد شدهاست.
شیرهای آسیایی ساکن لبنان و فلسطین پس از جنگهای صلیبی منقرضشدند و نویسندگان عرب، تاریخ و زمان این انقراض را سده بیستم و چهاردهم میلادی میدانند، زمانی که آنها در سامری و مناطق مجاور آن زندگی میکردند. اما در سال ۱۲۹۴، ۱ تا ۱۰ تن از آنها در شهر رامالله و رودخانه یارکون، پس از بارانهای سنگین نابود شدند و صفاد منصوری (۱۳۰۴ میلادی – ۱۳۰۷ میلادی) از کشتار ۱۵ شیر آسیایی در جنگل ساحلی فلسطین خبر داد. شیرهای آسیایی طی این مدت در سوریه زندگی میکردند، تا این که در سال ۱۸۹۱ در حلب و میانرودان (دجله و فرات) توسط امپراتوری عثمانی در اواخر سده نوزدهم میلادی نابود شدند. در حالی که، هنوز بسیاری ادعا میکنند که آنها در شبهجزیره عربستان نیز زندگی میکنند.
باقیماندهٔ شیرها در اواسط سده نوزدهم میلادی در بسیاری از مناطق بهشکل پراکنده ساکنشدند. با گسترش باروت، شیرها در بسیاری از مناطق بهشکل گستردهای نابود شدند و آخرین شیر در سال ۱۹۴۱، در ایران میان شیراز و جهرم دیدهشدند. در سال ۱۹۴۴، واپسین جسد این گونه شیر در سواحل رود کارون در استان خوزستان دیدهشد. شیرها در سده نوزدهم میلادی در ترکیه نیز زندگی میکردند.
ارتفاع کوههای ایران بقدری بلند است که
از تأثیر بادهای مرطوب دریای مازندران، دریای مدیترانه و خلیج فارس در
نواحی داخلی ایران جلوگیری میکند. به همین سبب، دامنههای خارجی این
کوهها دارای آب و هوای مرطوب بوده و دامنههای داخلی آن خشک است. در
کرانههای جنوبی دریای مازندران، آب و هوا معتدل و میزان بارندگی آن به
ویژه در سواحل غربی گیلان بیشتر از دیگر نقاط است.
مقدار متوسط گرمای
سالانه در حدود 18 درجه سانتیگراد است. آب و هوای قسمت غربی کشور
مدیترانهای است و در نواحی جنوبی آن، آب و هوای نیمه صحرایی گرم نیز بر
آن تأثیر میگذارد. در این نواحی، تابستانها با گرمای سختی در درهها و
هوای معتدل در ارتفاعات همراه بوده و در زمستانها هوای معتدل در درهها و
سرمای سخت در ارتفاعات حکمفرماست.
در نواحی جنوبی، با وجود هوای مرطوبی که
در سرتاسر این منطقه حاکم است، میزان حرارت بالاست، به طوری که حداکثر
گرما در خوزستان به 54 درجه سانتیگراد نیز میرسد. از ویژگیهای این ناحیه
تابستانهای گرم و زمستانهای معتدل است و اختلاف درجه حرارت در فصول
مختلف و شب و روز زیاد نیست. به سبب وجود کوههای البرز در شمال و رشته
کوههای ابرسن در غرب کشور، نواحی داخلی فلات ایران دارای آب و هوای خشک و
بیابانی است. با توجه به مطالب بالا، سه نوع آب و هوا به طور کلی در
ایران دیده میشود :
آب و هوای بیابانی و نیمه بیابانی، آب و هوای معتدل کوهستانی و آب و هوای معتدل مازندرانی.
مشخصات جغرافیایی ایران
کشـور ایران بـا وسعـت 1،640،195 کیلومتـر مربـع در نیمـه جنـوبی منطقه معتدل شمالی بین ΄03، °25 و ΄47، °39 عرض شمالی از خط استوا و ΄14، °44 و ΄20، °63 طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد. حدود 90 درصد از خاک کشور در محدوده فلات ایران واقع شده است. سرزمین ایران بطور کلی کوهستانی و نیمه خشک بوده و میانگین ارتفاع آن بیش از 1200 متر از سطح دریاست. بیش از نیمی از مساحت کشور را کوهها و ارتفاعات، یک چهارم آن را دشت ها و کمتر از یک چهارم دیگر آن را نیز زمین های در دست کشت تشکیل می دهد. پست ترین نقطه داخلی با ارتفاع 56 متر در چاله لوت و بلند ترین آن قله دماوند با ارتفاع 5610 متر در میان رشته کوه البرز قرار دارد، در کناره جنوبی دریای خزر ارتفاع زمین 28 متر پایین تر از سطح دریای آزاد می باشد.
مشخصات طبیعی
از نظر توپولوژی و مورفولوژی سرزمین ایران فلات نسبتا مرتفعی است که در
بخش میانی کمربند چین خورده آلپ ـ هیمالیا قرار دارد. این رشته ارتفاعات
عظیم که از اروپا تا آسیای مرکزی ادامه پیدا می کند، در ایران به دو شاخه
کوههای البرز و زاگرس تقسیم می شود. شاخه جنوبی، رشته کوه زاگرس را می سازد
که به صورت دیواره ای عظیم، ایران مرکزی را از جلگه بین النهرین جدا می
سازد. این رشته در جنوب خاوری بصورت سدی تمام سواحل خلیج فارس را پوشانده و
به رشته مکران وصل و وارد خاک پاکستان می شود.
شاخه شمالی، رشته
البرز را بوجود آورده که از طرف شمال حوزه داخلی را از دریای خزر، و پس از
اتصال به رشته کپه داغ، که امتداد شمال باختری ـ جنوب خاوری دارد، از صحرای
قره قوم و خوارزم جدا می کند. در این نواحی قسمتی از رشته کوههای خاوری
ایران با راستای شمالی ـ جنوبی که بین بلوک لوت در باختر و بلوک هلمند در
خاور قرار دارد از شمال به کفه های خواب و از جنوب به رشته مکران می رسد و
حصار حوزه مرکزی ایران را کامل می کند.
رشته سوم در قسمت میانی رشته
البرز و زاگرس با راستای شمال باختری ـ جنوب خاوری در داخل پهنه فلات مانند
مرکزی، ضمن برخورد با هسته های موجود مرکز ایران، اشکالی متنوع از حوزه
های بسته یا دریاچه ای بوجود می آورد که ریخت شناسی کنونی دشت های داخلی را
شکل داده است.
آب و هوا
بخش اعظم ایران در مقیاس جریان های
عمومی نصف النهار جوی، منطبق بر ناحیه نشست هوا است و به این اعتبار، در یک
الگوی یکنواخت توزیع اقلیم، در منطقه کمربند مناطق خشک و بیابانی جهان
واقع شده است، با این وجود، تنوع اقلیمی در ایران بسیار زیاد است.
سه نوع آب و هوا را می توان در ایران تشخیص داد.
ـ آب و هوای بیابانی و نیمه بیابانی: بخش های وسیعی از سرزمین های داخلی و
کناره های جنوبی ایران دارای این نوع آب و هواست. از ویژگی های این نوع آب
و هوا وجود دوره گرمای خشک و طولانی است که گاه بیش از هفت ماه از سال را
در بر می گیرد. میزان بارش سالیانه در این نواحی بین 30 ـ 25 میلی متر
متغیر است.
ـ آب و هوای کوهستانی: که خود به دو نوع آب و هوای سرد کوهستانی و آب و هوای معتدل کوهستانی تقسیم می شود.
ـ آب و هوای سرد کوهستانی که حدود 40000 کیلومتر مربع از خاک ایران را به
خود اختصاص می دهد. میزان بارش سالیانه در این نواحی بیش از 500 میلی متر
است.
ـ آب و هوای معتدل کوهستانی که حدود 300000 کیلومتر مربع از خاک
ایران را به خود اختصاص داده و میزان بارش سالیانه آن از 250 میلی متر تا
600 میلی متر متغیر است.
ـ آب و هوای خزری: که ناحیه باریک و کم وسعتی
است میان دریای خزر و رشته کوه البرز، با میزان بارش سالیانه بین 600 تا
2000 میلی متر.
شکل2: نقشه متوسط بارندگی ایران
شکل3: نقشه نواحی
اقلیمی ایران تنوع اقلیم های ایران معلول عوامل متداخلی است که از مهمترین
آنها، گسترش عرض جغرافیایی، امتداد کوهستانها و تغییرات فاحش ارتفاعات در
گستره پهناور کشور و بالاخره موقعیت سرزمین نسبت به دریا ها و گستره های
آبی مجاور و دور را می توان نام برد.
محیط زیست
اکوسیستم های
خشکی و دریایی، گونه های مختلف حیات، دریا ها و رودخانه ها، تالابها، جنگل
ها و مراتع از عناصر تشکیل دهنده محیط زیست طبیعی به شمار می روند و هر یک
به گونه ای در ایجاد شرایط پایداری حیات موثر واقع می شوند.
اگرچه
بخش وسیعی از کشور را مناطق کویری و نیمه خشک و فلات مرتفع تشکیل می دهد و
میزان بارندگی در سطح کشور کم است و تهدیدات علیه محیط زیست طبیعی جدی است
ولی ایران از نظر تنوع در محیط زیست طبیعی از وضعیت خوبی برخوردار بوده و
نمونه هایی از غنی ترین منابع طبیعی را می توان در کشور مشاهده نمود. ایران
از نظر تعداد گونه های گیاهی یکی از فلورهای غنی جهان بوده و تالاب های
کشور نیز به عنوان یکی از منابع غنی زیست محیطی تلقی می شود . عوامل
ایجاد آب و هوای ایران را میتوان به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم کرد:
کشور ایران به سبب گستردگی عرض زیاد و وجود کوهستانهای بسیاری که آنرا در
بر گرفته اند و همچنین صدها هزار کیلومتر مربع زمینهای بیابانی و همجواری
با دو دریای بزرگ در شمال و جنوب (عوامل درونی) و نیز به علت قرار داشتن
در مجاورت نسبی اروپا و دریای مدیترانه و صحرای بزرگ افریقا و اقیانوس هند
و مرتفعات داخلی آسیا و سرزمین وسیع سرد سیبری (عوامل بیرونی)، دارای
آنچنان تنوعی در اقلیم است که در کمتر کشوری دیده می شود. دمای هوا از
کمتر از 30- (اردبیل) تا بیشتر از 60 درجه سانتی گراد (برخی مناطق جنوبی و
یا کویرهای مرکزی ایران) تفاوت می کند و باران متوسط سالانه ی آن از
کمتر از 5 سانتی متر تا نزدیک 2 متر تغییرپذیر است و در میان این
متغیرهاست که آثار عوامل درونی و بیرونی آب و هواهای متعدد و متنوعی پدید
میآورد. عرض جغرافیایی و ارتفاع از مهمترین عوامل ایجاد تغییرات آب و
هوا در ایران میباشند. جنوبی ترین نقطه ایران تنها یک تا دو درجه با
مدار راس السرطان فاصله دارد و در نتیجه نواحی جنوبی کشور در تمام سال
دستخوش گرماست. از طرف دیگر در بخشهای شمالی (به استثنای سواحل خزر که تحت
تاثیر آن دریا قرار دارند) و همچنین در کوهستانها گرما در تابستانها به
ندرت بروز میکند و اغلب در سال، 3 تا 4 ماه هر روز یخبندان، یعنی
سرمای زیر صفر دارند.
اثر دوری و نزدیکی دریا را میتوان از مقایسه باران بسیار و پوشش گیاهی غنی و شرایط انسانی سواحل دریای خزر با بیابانهای خشک، بی آب و علف و خالی از سکنه مرکز ایران به خوبی درک کرد. امتداد رشته کوهها و قرار داشتن آنها در مقابل یا موازات بادها و جریانات هوا نیز از عواملی است که همواره در تغییر آب و هوا مؤثر است. در رشته کوههایی که در مقابل بادهای مرطوب قرار دارند، میان دامنه های رو به باد و پشت به باد تفاوت زیادی از نظر مقدار باران و پوشش گیاهی وجود دارد.
گوزن زرد ایرانی پستانداری از خانوادهٔ گوزن است. گمان میرفت که نسل این حیوان منقرض شدهباشد تا این که در دههٔ ۱۹۵۰ گلهای از آن در خوزستان کشف شد. اینک گلههایی از گوزن زرد ایرانی در دشت ناز ساری در استان مازندران در محوطهٔ محصوری مراقبت میشوند. در برخی از باغ وحشهای جهان نیز نمونههایی از آن وجود دارد.
پلنگ ایرانی بزرگترین یا یکی از بزرگترین زیرگونههای پلنگ است که بومی غرب آسیا است.این زیرگونه پلنگ در فهرست «گونههای در خطر انقراض» آییوسیان قرار دارد.
گورخر ایرانی نوعی گورخر آسیایی و پستاندار بزرگی متعلق به اسبسانان و بومی بیابانهای ایران، سوریه،هند و تبت است. به این حیوان خر وحشی آسیایی نیز میگویند.در بین حیات وحش متنوع فلات ایران، گورخر ایرانی، که به دلیل منقرضشدن نسلاش در معرض انقراض قرار دارد، در زیستگاه حیات وحش یوتواتا، در اسرائیل پرورش داده شدهاست.
یوزپلنگ ایرانی یک زیرگونهٔ بهشدت خطر در معرض انقراض از یوزپلنگ است که اکنون تنها چند ده قلاده از آن در ایران یافت میشود. این جانور در مناطق بیابانی زندگی میکند. نتایج جدیدترین تحقیقات نشان میدهد که بین ۷۰ تا ۱۰۰ یوز پلنگ در چهار منطقه خارتوران در شهرستان شاهرود، نایبندان در طبس و درهانجیر در بافق وجود داشته باشد.
ببر مازندران در ناحیه گستردهای از چین تا دریای سیاه میزیستهاست. جنگلهای مازندران، قفقاز، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان و غرب چین زیستگاه این گونه از ببر بودهاست که امروزه منقرض گردیدهاست.
شیر ایرانی یا شیر پارسی یا شیر آسیایی، زیر گونهای از شیرها میباشد که هم اکنون تنها در هند یافت میشود جاییکه شیر هندی نامیده میشود. این گونه شیر زمانی از دریای مدیترانه تا جنوب غربی آسیا یافت میشد. تنها جمعیت باقیمانده اینگونه شیر حدود ۲۵۰ تا ۳۵۰ قلاده شیری است که در جنگل گیر واقع در گجرات هند یافت میشود.
گربه ایرانی یکی از کهنترین و مشهورترین نژادهای گربه است. گربههای مو بلند از حدود سدهٔ ۱۶ میلادی و حتی زودتر از آن در کشور ایران دیده شدهاند. این گربهها در سال ۱۶۲۰ توسط پییترو دلا ول به ایتالیا و فرانسه و پس از آن به انگلستان وارد شدند.
سنجاب ایرانی گونهای از جوندگان و از خانوداهٔ سنجابیان است. جنگلهای معتدل مناطقی از ایران، ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، یونان، عراق، اسراییل، اردن، لبنان، سوریه و ترکیه زیستگاه این جانور میباشند. مهمترین زیستگاه سنجاب ایرانی در ایران، جنگلهای بلوط سردشت در آذربایجان غربی است.